بیشتر انسان ها درزندگی خاطراتی دارند که درجوار زندگی گروهی بدست آورده اند. اینکه خاطره آدم ها، از همدیگر تلخ یا شیرین باشد چیزی نیست که ما بتوانیم از آن فرار کنیم. خاطره همیشه خاطره باقی می ماند. ما معمولاً، بارها خاطرات خوش را برای خودمان مرور می کنیم و گاهی از اینکه آن را هزار بار برای هم تعریف کنیم خسته نمی شویم.
اینکه خیلی از آدم ها همیشه دنبال فرار از خاطرات بد زندگی شان هستند و حتی سعی در بی اهمیت جلوه دادن آن می کنند، موضوعی است که شاید علم روانشناسی هم نتواند کاملاً موفق به حذف همه آن خاطرات تلخ شود.
گاهی انسان ها سعی در فرافکنی همه خاطراتی که دلشان از آن ها ناخوش شده و مثل باری اضافه تا همیشه روی دوششان سنگینی می کند، هستند. قضاوت اینکه آن ها در بوجود آمدن خاطرات بدشان چقدر مقصر هستند امری شخصی و سخت است ولی اینکه با وجود مقصر بودن یا نبودن انگشت اتهامشان به سمت دیگران است و با همه ناراحتی و بغض و ناامنی که خاطره بد در ذهنشان باقی گذاشته دنبال راهی برای تسکین خودشان هستند چندان موفقیت آمیز نیست و بعضا همه این کارها هم نمیتواند سیاهی و آزار یادآوری خاطره بد را از بین ببرد.
معمولاً خاطرات بد وقتی بفهمند، اینقدر ترسناک هستند و آدم ها از آنها فرار میکنند قدرتمند تر شده و امان از روزیکه قدرت دست نااهل بیفتد!! آنچنان مشغول یکه تازی می شوند؛ که همه آرامش را تبدیل به ناامنی و اضطراب می کنند!!
شاید اگر باور اینکه با فرار از خاطرات سیاه نمی توانیم آن ها را از بین ببریم را بهتر درک می کردیم، به جای اینکه یک عمر کوله بار خاطرات منفور را بدوش بکشیم، می توانستیم آن ها را در قسمت نفوذ ناپذیری از قلبمان برای همیشه بایگانی کنیم.