عباداتی که خداوند برای رشد ما واجب کرده است، با چه ساز و کاری بر ما تأثیر میگذارند؟ ما چقدر میتوانیم از این ساز و کار باخبر شویم؟ این آگاهی چقدر میتواند أثرگذاری عبادات بر ما را افزایش دهد؟
دستورات دینی و عباداتی که پروردگار مهربان آنها را مطابق با پیچیدگیهای روح انسان طراحی کرده است، هر یک دارای آثار تربیتی خاصی هستند که موجبات سازندگی روح و آبادانی قلب انسان را فراهم میکنند. اگر در حد ممکن از ساز و کار و نحوۀ تأثیرگذاری این عبادات و دستورالعملها بر روح خود خبر داشته باشیم، میتوانیم در تأثیرگذاری بیشتر و عمیقتر آنها بر خود نقش ایفا کنیم؛ به عنوان نمونه، رمضان میآید و میرود و بالاخره ما هم، روزه میگیریم، قرآن و دعا میخوانیم و ...، اما اگر بدانیم روزه و رمضان، چگونه میخواهند در ما اثر بگذارند، میتوانیم به پرثمر و پراثرتر بودن روزه در جان خود، کمک کنیم و استفادۀ بیشتری از این ماه ببریم. حتی اگر کار خاصی را هم در اثر این آگاهیها انجام ندهیم.
کتاب چگونه دستورات دینی ما را تربیت میکنند؟ عنوان هشتمین اثر مکتوب برگرفته از سخنان حجتالاسلام پناهیان است. این کتاب در واقع بخش دوم کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزه داری» است که به دلیل توأم شدم نکات علمی و کاربردی با زبان دلنشین، مخاطب را در فضای معنوی انس به ماه رمضان قرار میدهد و فرصتی مهیا میکند تا روزهدار انس عمیقتری با باطن این مهمانی پیدا کند و لذت بیشتری از حضور در این مهمانی ببرد.
روزه یک عمل جسمانی است و تقوا یک حالت روحانی. این اثر معنوی از یک عمل مادی چگونه به دست میآید؟ نخوردن و نیاشامیدن به عنوان مظاهر مهم روزه چگونه چنین آثار ماندگاری بر جای میگذارند؟ طبیعی است نیّت روزۀ ماه رمضان است که به این نخوردن روح میدهد و امر خداست که آن را مؤثر قرار میدهد. ولی آیا خود این نخوردن و نیاشامیدن هم در روح ما اثر میگذارد؟ با توجه به ساختار طبیعی وجود انسان، روزه نوعی مقابله با امیال طبیعی است و ما در جریان روزه گرفتن به یک نوع ریاضت و خودداری میپردازیم و با خواست خود مقابله میکنیم. این کار تا چه حدی در تربیت انسان مؤثر است؟ چرا در مسیر دینداری همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟ اگر این امیال و کششهای طبیعی ما بد
هستند، چرا خدا آنها را از اول، در وجود ما قرار داده است؟ دیدهاید گاهی آدم به مهمانی میرود، اول یک شیرینی دلچسب مقابلش میگذارند و به او تعارف میکنند. اما او میگوید: نه، خیلی ممنون، اگر الان شیرینی بخورم دیگر نمیتوانم شام بخورم، بعد از شام آن را خواهم خورد. در بسیاری از موارد، مبارزه با نفس، یعنی ما فعلاً دنبال شام معنوی هستیم، شیرینی مادی را هم میخوریم، اما بعد از شام.
سؤال مشهوری که ممکن است مطرح شود این است که مگر در روایات نفرمودهاند که عبادات را باید با نشاط انجام داد و اگر انسان تمایل نداشت نباید چیزی را به خود تحمیل کند؟ پس این تحمل دوران میانی و تداوم بخشیدن به عبادت بدون حلاوت، برای چیست؟ آیا زدگی بیشتر نمیآورد؟