کتاب مجموعه نردبان باران (جلد اول )، اثر انسیه سعیدنیا، با قلمی زیبا و روان به نگارش درآمده است. این اثر شامل هفت داستان مجزا، اما مرتبط به هم میباشد.
داستانها حول یک شخصیت اصلی میچرخد که تلاش میکند خودش را بهتر بشناسد. باران در تلاش برای شناخت بهتر خودش، از نردبان شگفت انگیزی بالا میره تا شاید چیزی که همه مون مدت هاست به دست فراموشی سپردیم رو ببینه. منظرهای که از بدو تولد در اون غوطه وریم.
فصل پنجم: ماجراجویی در حیاط
یه کم تو باغ قدم زدیم تا ببینیم چه کاری میتونیم بکنیم. باغ که خیلی بزرگ بود و همیشه میترسیدیم مبادا یه روز توش گم بشیم، دو جای ترسناک داشت که دلمون نمیخواست پامون رو اونجا بذاریم. یکی پشت طویلهای بود که توش چندتا گاو با گوسالهی شیطونم زندگی میکردن.
طویله گوشهی باغ بود؛ تو دورترین نقطه. چندباری برای دوشیدن شیر و غذا دادن به گاوها به اونجا رفته بودم. با خود طویله مشکلی نداشتم. خیلی هم دوستش داشتم، ولی پشت طویله خیلی مرموز بود. همیشه اتفاقات عجیبی اونجا میافتاد و چیزهای ترسناکی پیدا میکردم. مثلاً آخرینبار که نزدیک بود زهره ترک بشم، موقعی بود که روی یه چیز خشک پا گذاشتم و صدای خش خشش دراومد.
نفسمرو تو سینه حبس کردم. میترسیدم پایین و زیر پامرو نگاه کنم، متوجه شدم روی پوست خشک شدهی ماری که پوستاندازی کرده بود، پا گذاشتم. اون روز پا گذاشتم به فرار و تا امروز دیگه اون ورا آفتابی نشدم.