امتیاز
5 / 4.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
رایگان

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب به امین بگو دوستش دارم

کتاب به امین بگو دوستش دارم، نوشته مریم راهی از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر و روانه بازار شده است. مریم راهی که پیش از این کتاب‌هایی چون «فردا مسافرم» و «در خواب‌هایم» از او منتشر شده، در این داستان به روایت تاریخی از صدر اسلام پرداخته است.

درباره کتاب به امین بگو دوستش دارم

کتاب به امین بگو دوستش دارم، در چهار فصل از زبان چهار شخصیت بزرگ تاریخ اسلام؛ حضرت عبدالمطلب، حضرت ابوطالب، حضرت حمزه و حضرت جعفر علیهم‎السلام؛ که همه این روایت‌ها با محوریت پیامبر خاتم به مخاطب عرضه می‌شود. این کتاب با خواب جد رسول خدا حضرت عبدالمطلب شروع می‌‎شود و سپس به وقایع شهر مکه و شخصیت‌های نزدیک به رسول خدا در طول ۸۵ سال می‌پردازد. این روایت، قبل از ولادت رسول خدا و حتی قبل از ولادت پدر بزرگوار ایشان در مکه شروع می‌شود؛ و تا دوره نوجوانی پیامبر ادامه پیدا می‌کند.

چیزی که در این کتاب علاوه بر نثر روان و شیوای آن نمود دارد، پژوهش بی‎نظیر نویسنده در اتفاق‌ها و شخصیت‌های تاریخی است؛ به‌‎گونه‌‎ای که مخاطب با زوایای جدیدی از حوادث آن زمان آشنا می‌‎شود. مریم راهی در این اثر، در عین پرداختن به آداب و رسوم آن زمان و اشاره دقیق به اسامی و مکان‌ها، زبانی را برای روایت انتخاب کرده است که از نثر سخت و پرتکلف خبری نیست. زبانی که هم حق مطلب را در شناختن دوره داستانی رعایت کرده و هم شیوا و رسا است.

این نویسنده توانا، در پرداخت شخصیت‌ها نیز چیره‌‎ دستی به خرج داده؛ و به‌‎گونه‌‎ای عمل کرده است که مخاطب در عین آشنایی قبلی که با بزرگان دین دارد با وجوه متفاوت‌تری از شخصیت آنان در این اثر روبه‌‎رو می‌‎شود. ما در کتاب به امین بگو دوستش دارم با شخصیت‌‎ها و حوادث متعددی روبه‌رو هستیم که در عین این که با تعلیق زیادی همراه هستند اما مخاطب را جا نمی‌گذارند.

مریم راهی نویسنده‌ای است که در کارنامه‌اش داستان‌‎های موفقی با مضمون اجتماعی و آیینی دارد؛ اما قدرت قلم این نویسنده در آثار تاریخی و آیینی جلوه دیگری دارد.

گزیده کتاب به امین بگو دوستش دارم

محمد نزدیک می‌شود به من و دست می‌برد و گوشه عبایم را می‌چسبد؛ نام عبدالله بی‌قرارش کرده است. دست بر دست او می‌گذارم و آرام از عبایم جدایش می‌کنم. یادآوری رازمان همیشه راهگشاست و محمد را آرام می‌کند. پس دست بر قلبم می‌گذارم و هر دو پلک را بر هم می‌نهم. محمد نیز همین می‌کند.

ابروهای کمانی‌ام را بالا می‌کشم و با خشمی که تنها  از خودم برمی‌‌آید، می‌گویم و اجازه نمی‌دهم کلامی دیگر از دهان کسی دیگر بیرون بیاید:

- ای اهل کاروان! محمد پسر عبدالله، پسر من است، عزیزکرده عبدالمطلب پسر هاشم... این نام‌ها برایتان آشنا نیست؟ روزی که راضی بودید به خوردن  آب گل‌آلود، چه کسی زمزم را برایتان حفر کرد؟ روزی که خشکسالی امانتان را بریده بود همین محمد بود که بر قلۀ کوه ایستاد و از خداوند برایتان باران خواست...»

کتابشناسی ملی :
9525226
شابک :
978-622-8044-95-8
سال نشر :
1402
صفحات کتاب :
306
کنگره :
‏‫‬‭PIR۸۰۵۸
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲

کتاب های مشابه به امین بگو دوستش دارم