نظر دیگران

نظر شما چیست؟

کتاب قیدار اثر شایستۀ تقدیر رضا امیرخانی، از یک راز و یک انسان روایت می‌کند. این اثر که به همت نشر افق، به چاپ رسیده است، در سال 1391 توانست برندۀ بیست‌ویکمین دورۀ جایزۀ کتاب فصل شود.

معرفی کتاب قیدار

کتاب «قیدار» اثر شایستۀ تقدیر رضا امیرخانی، از یک راز و یک انسان روایت می‌کند. قیدار، گاراژداری متمول است با چندین دستگاه کامیون و راننده‌هایی که تمام جاده‌های ایران را، مثل کف دست می‌شناسند و خودشان بسیار سرشناس هستند. در پس تمام کارهای خیرخواهانۀ قیدار، رازی نهفته است که مرام و اصول رفتاری او را تحت‌الشعاع قرار داده است. این اثر که به همت نشر افق، به چاپ رسیده است، در سال 1391 توانست برندۀ بیست‌ویکمین دورۀ جایزۀ کتاب فصل شود.
قیدار، حکایت مردی است که درخت مردانگی را به تنهایی آبیاری کرده و پرورش داده است. مردی که در زمانۀ خود امثال او را کم ندیده‌ایم، اما خودشان مرام و مسلکی مخصوص به خود را دارند. قیدار، گاراژداری است که بیش از صد اتول و راننده برای او کار می‌کنند و هر یک را به نوعی شیفتۀ مرام و مردانگی خود کرده و زیر بال‌وپر گرفته است. فضای کتاب در همان سال‌های دهۀ 50 می‌گذرد.

خلاصه کتاب قیدار

«خوش‌نامی قدم اول است. از خوش‌نامی به بدنامی رسیدن، قدم بعدی بود. قدم آخر، گم‌نامی است؛ طوبا للغرباء»
با همین یک جمله از رضا امیرخانی در کتاب قیدار، متوجه می‌شویم که باز هم با کتابی از جنس همان کتاب «منِ او» روبه‌رو هستیم. امیرخانی در آن کتاب، نشان داده است که با تسلط بر اصطلاحات، کنایه‌ها و سنت‌های گذشته، توانسته از پس روایت‌هایی با این حس‌وحال برآید. در کتاب قیدار نیز درست مانند منِ او، با داستانی از جنس مرام، لوطی‌گری و مردانگی روبه‌رو هستیم.
داستان در مورد سرمایه‌داری به نام قیدار است که در دهۀ 50 شمسی زندگی می‌کند. او صاحب گاراژ بزرگ باربری در تهران است که چندین و چند نفر از آن‌جا نان در می‌آورند. بر خلاف شرایط اقتصادی حاکم بر زندگی‌اش، به اصول اخلاقی طبقات فرودست جامعه پایبند است. او در میان بزرگ و کوچک، به انسانیت، جوانمردی و خیرخواهی شهره است. همین ارزش‌های اخلاقی سبب شده تا هاله‌ای از عرفان و تقدس حول محور این شخصیت شکل بگیرد. حتی نامی که نویسنده برای قهرمان داستان خود انتخاب کرده است نیز او را به تقدس نام فرزند حضرت اسماعیل پیوند می‌زند.
قیدار، پهلوان خیرخواهی است که با پیروی از مرام لوطی‌گری، دست هر نیازمندی را می‌گیرد و به همان اندازه به‌ دنبال تسویه حساب با افرادی است که آیین جوانمردی را زیر پا گذاشته ‌اند. قیدار، می‌کوشد حسینیه‌ای بسازد که برای بی‌پناهان و معتادان سرپناه باشد. با زنی که مدت‌ها پیش توسط مردی به نام شاهرخ قرتی مورد هتک حرمت قرار گرفته، ازدواج می‌کند و ...
موقعیتی که این کتاب از تهران دهۀ 50 و روابط میان آدم‌ها می‌سازد، نمایی از تناقضات و آشفتگی‌هایی است که امروز میان مردم احساس می‌شود. قیدار، پهلوان لوطی‌منشی است که در فضایی آشفته و تاریک به‌ دنبال جنگ بر سر ارزش‌هایی است که دیگر میان مردم کمرنگ شده است. مقاومت یک تنۀ او در برابر زمانه‌ای که ارزش‌هایش را زیر پا گذاشته، از او قهرمانی رازآلود ساخته است. قیدار، رازی را به دوش می‌کشد که آدم‌های زمانه قادر به درک آن نیستند.

در جای‌جای کتاب شاهد اصطلاحاتی هستیم که در همان دوره به کار می‌رفته است. اصطلاحاتی که نسل جدید چندان میانه‌ای با آن‌ها ندارند. این کتاب، در 9 فصل نگارش شده و هر فصل، به زندگی مردی به نام قیدار اشاره دارد.

فهرست کتاب

•    فصل اول: مرسدسِ کوپه‌ی کروک آلبالویی متالیک
•    فصل دوم: تاکسی فیات، کبریتیِ دویست و دو
•    فصل سوم: اسبِ اینترنشنال
•    فصل چهارم: موتور وسپای فاق گلابی
•    فصل پنجم: هجده‌چرخِ اتاق‌دار
•    فصل ششم: پلیموثِ کورسیِ سیب‌فروش‌ها
•    فصل هفتم: اف-هشتاد و پنجِ عینکیِ شیشه‌شکسته
•    فصل هشتم: گاومیشِ دوازده سیلندر
•    فصل نهم: براق، مرکبی آسمانی، سپیدرنگ، با گوشی لرزان ...

کتاب قیدار از کیست؟

رضا امیرخانی را از کتاب «منِ ‌او» می‌شناسید یا در «ارمیا» همراه او شده‌اید. حتماً دوست دارید دیگر آثار این نویسنده را نیز بخوانید. امیرخانی در سال ۱۳۵۲ در تهران و در خانواده‌ای متمول چشم به جهان گشود. راهش را از دبیرستان علامه‌ حلی به دانشگاه شریف و رشتۀ مهندسی مکانیک باز کرد و پس از علاقه‌مندی به ادبیات داستانی، به رمان‌نویسی روی آورد و در مجلات مختلف ادبی فعالیت کرد. وی مدتی، رئیس هیئت مدیرۀ انجمن قلم ایران بود.
ناصر ارمنی، منِ او، از به، نشت نشا، بیوتن، نفحات نفت، ارمیا و رهش، از دیگر آثار رضا امیرخانی هستند. بسیاری از کتاب‌های او، موفق به کسب جوایز متعددی شده‌اند. او برای کتاب «رهش» موفق به دریافت جایزۀ ادبی جلال آل احمد شده است. «منِ او» نیز در دومین جشنوارۀ مهر، مورد تقدیر قرار گرفت.

نقد کتاب قیدار

کتاب قیدار، منتخب بخش داستان بیست‌ویکمین دورۀ جایزۀ کتاب فصل در سال 1391 است. امیرخانی در این کتاب، شخصیتی به نام قیدار را پرورانده است و تمام داستان، حول محور این شخصیت می‌چرخد. این فرد، همۀ خصوصیات اخلاقی خوب اعم از مردانگی، جوانمردی، بخشندگی، گذشت، انسانیت و ... را یک‌جا دارد. داستان در دهۀ 1350 اتفاق می‌افتد و اصطلاحاتی که نویسنده در کتاب آورده است، مخاطب را به آن دوره متصل می‌کند.
اصطلاحاتی که امیرخانی در این کتاب آورده است، در نگاه اول برای مخاطب دشوار به نظر می‌رسد، اما در ادامه به‌خوبی با آن‌ها هماهنگ می‌شود. بیان دقیق جزئیات همراه با توصیف جذاب، نقطۀ قوت کتاب امیرخانی است. در حقیقت، منتقدان بر این باورند که این کتاب، بیش از آن‌که یک رمان باشد، یک مرام‌نامه است که مخاطب با خواندن آن به یاد اسطوره‌هایی هم‌چون جهان پهلوان تختی یا پوریای ولی خواهد بود که در ذهن‌ها ماندگار هستند.
شاید بتوان گفت دغدغۀ نویسنده، زنده کردن ارزش‌هایی است که دیگر به دست فراموشی سپرده شده‌اند و این رزوها کمتر انسانی، همانند قهرمانان و جوانمردان گذشته رفتار می‌کند.

در قسمتی از کتاب قیدار می‌خوانیم

قیدار چای نخورده، سر بر می‌گرداند و می‌رود سراغ گاومیش و درش را باز می‌کند.
دیروز گاومیش را از درویش مکانیک تحویل گرفته‌اند. درویش دو روز، بوفالو را آچارکشی کرده بود و به رسمش با وضو، همه‌ی پیچ‌ها را باز کرده بود و دوباره بسته بود.
قیدار حالا برای اول بار می‌رود که سوار گاومیش شود. پای راست را می‌گذارد روی زه لبه، که کار پله را می‌کند. دستش را می‌گیرد به فرمان و "یاعلی" می‌گوید.
همان‌طور که نیمه روی رکاب ایستاده است و نگاهی به آسمان می‌کند، به لحن می‌گوید:
اول از ساقی کوثر رخصت ... دوم از ارباب بی‌کفن رخصت ... سوم از رفقای باوفای حق‌م که گفت، بی‌رخصت ارباب وفا دم نزنم، از خشت زمین تا به ثریا رخصت ...

جملات کتاب قیدار

«آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن‌تر است از آدمی که تا به حال پایش نلغزیده ... این حرف سنگین است ... خودم هم می‌دانم.
خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند در آمد، فلزش معلوم می‌شود، اما فلز خطا کرده رو است، روشن است ...
مثلِ کف دست، کج و معوج خطش پیداست.
از آدم بی‌خطا می‌ترسم، از آدم دو خطا دوری می‌کنم، اما پای آدم تک خطا می‌ایستم ...!»
***
زن‌ها هم تو خوشی گریه می‌کنند، هم تو ناخوشی. هم تو شادی، هم تو غم ... ما، مثلِ شما مردها نیستیم که اصلاً گریه نکنیم ... 
- ما هم گریه می‌کنیم ... اما زیرِ سیاهی ... فقط زیرِ سیاهیِ هیأت ... آن‌جا هم همین است. گریه می‌کنیم زار زار... هم برای خوشی‌ها و هم برای ناخوشی‌هامان ... فهم‌ت بیجک گرفت شهلا؟... (کمی مکث می‌کند.) شهلا جان!

کتاب قیدار برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ادبیات داستانی معاصر ایران و به صورت کلی، رمان ایرانی علاقه‌مند هستید،‌ لذت خواندن این رمان را از خودتان دریغ نکنید. بدون تردید، همۀ علاقه‌مندان به ادبیات معاصر و طرفداران رمان ایرانی، می‌توانند از جمله مخاطبان این کتاب باشند. اگر تاکنون موفق به خواندن هیچ‌یک از کتاب‌های امیرخانی نشده‌اید، قیدار را بخوانید تا به اعجاز قلم این نویسندۀ نام‌آشنا ایمان بیاورید.

خرید کتاب قیدار

امکان خرید نسخه چاپی کتاب قیدار با تخفیف در فروشگاه اینترنتی فراکتاب فراهم است. می‌توانید آن را از طریق سایت و یا نرم‌افزار فراکتاب خریداری کنید و از خواندن آن لذت ببرید.

خرید کتاب قیدار

مشخصات رمان قیدار در جدول زیر آورده شده است:

مشخصات
ناشر: افق
نویسنده: رضا امیرخانی
تعداد صفحه: 294
موضوع: رمان ایرانی
قالب: چاپی

 

صفحات کتاب :
294
کنگره :
‏‫PIR7953‭‬ ‭/م8345‏‫‬‮‭ق9 1391
دیویی :
8فا3/62
کتابشناسی ملی :
2727771
شابک :
978-964-369-832-4‬‬
سال نشر :
1391

کتاب های مشابه قیدار