کتاب «مقدمهای بر راهنمای تحلیل روایت در فیلم» نوشته مجید سلیمانیساسانی است که در انتشارات کانون اندیشه جوان چاپ شده است.
«تحلیل روایت» به عنوان یکی از روشهای تحلیل بازنمایی، بیشتر در حوزه مطالعات ادبی، شعر، داستان و رمان مورد توجه بوده است و پژوهشهای بسیار کمی در مطالعه روایت در رسانهها، خصوصا مطاعات فیلم میتوان یافت که تحلیل بازنمایی خود را با استفاده از نظریه و روش تحلیل روایت ارائه کرده باشند. از این جهت و به لحاظ نظری و روششناختی، این کتاب میتواند نقطه شروع و راهنمایی برای کاربرد تحلیل روایت در مطالعات بازنمایی در رسانهها برای دانشجویان و علاقمندان حوزههای مختلف علوم اجتماعی، ارتباطات و مطالعات فیلم و سینما باشد و موضع «بینرشتهای» را تقویت کند. از این رو، کتاب «مقدمهای بر راهنمای تحلیل روایت در فیلم»، در چهار فصل کاربرد نظریه بازنمایی و نظریه و روش تحلیل روایت در تحلیل کیفی فیلم را با ارائه نمونههایی از فیلمها نشان میدهد.
در فصل اول؛ به این مسأله اشاره خواهد شد که چگونه فرایند تولید معنا میتواند امری «برساختی» باشد، از همین جهت نیز به نظریه برساختگرایی اجتماعی میپردازدو آراء نظریهپردازان در این راستا مورد خوانش و استنتاج قرار میگیرد. در فصل دوم؛ به انواع نظریههای روایت و رویکردهای مختلف ماقبل ساختارگرا، ساختارگرا و پساساختارگرا در نظریه روایت و ملاحظات ارتباطی با آن پرداخته میشود. در فصل سوم و چهارم؛ ابعاد روششناختی نظریه روایت را مورد توجه قرار داده و کاربرد آن را در تحلیل فیلم نشان میدهد.
در تعاریف، روایت را «مجموعهای از حوادث» دانستهاند که «دارای نظم خاص بوده و از دیباچه، میانه و پایانبندی مشخصی برخوردار است». ضمن اینکه بیانکننده «عمل ارتباط» و عمل انتقال پیام در رسانه است، اما متن را در صورتی «روایی» تلقی میکنند که دارای دو خصوصیت «قصه» و حضور «قصهگو» باشد. مایکل تولان معتقد است که روایت «توالی از پیش انگاشته شده رخدادهایی است که بهطور غیرتصادفی به هم اتصال یافتهاند» و «شرط عمده توالی حوادث این است که ارتباط میان حوادث باید مشخص و باانگیزه باشد.» او «برساخته شدن روایت» را از ویژگیهای مهم آن میداند و معتقد است که «هر روایتی دارای وجوه و میزان خاصی از از پیش برساختگی است» و بیشتر آنها دارای «خط سیر» و «گوینده» هستند.