کتاب هیچ چیز مثل همیشه نیست زندگی داستانی شهید مدافع حرم امیر سیاوشی است که توسط الهه آخرتی نوشته شده است. امیر سیاوشی قهرمانی است که ادای قهرمانها را در نمیآورد. هر آنچه از او سر میزند برگرفته از باورها، منش و کششهای قلبی خود اوست که با کنار هم قرار گرفتنشان، خواه ناخواه تصویری از یک قهرمان همه فن حریف در ذهنها تصویر میشود که هم به شدت ایرانی است و هم شدیدا مسلمان.
امیر جوانی امروزی با تمام خصوصیاتی است که از یک انسان واقعی سراغ داریم و در عین حال از یک قهرمان سر میزند. آن هم قهرمانی که پابهپای قهرمانیهایش پهلوان است. در جای خود اهل رفاقت است و سنگ تمام گذاشتن برای رفیق و آنجا که باید، مردی که رمز و راز دلبری از همسرش را به خوبی میداند. وقت شوخی هم بلد است چطور دیگران را از خنده رودهبر کند و البته گاهی با زیادهروی حرص عدهای را در بیاورد. در موسم عزا علمداری است که برای هیئتش تمام قد میایستد و به وقتش میاندار یکهتاز معرکه دفاع از حرم میشود.
گیرم که ماشین برای پیچیدن به خیابان اصلی سرعتش را کم کرده باشد. برفرض که شیشه اش هم کمی پایین باشد. چقدر احتمال دارد دمپایی لا انگشتی که به نیت نوازش کمر کسی پرتاب شده است، عرض خیابان را طیِ کند و سر از اتاق ماشین دربیاورد؟ تازه بعد از ورود بدون اجازه اش، بی سروصدا روی زمین نیفتد؛ بلکه درست از آن طرف کثیف و به زمین کشیده شده اش روی صورت رانندۀ ماشین فرود بیاید، رد نازیبایی از خود به جا بگذارد و زیر پای راننده آرام بگیرد.
آن هم نه هر راننده ای! خانمی که به عادت همیشگی، حسابی به ظاهرش رسیده و بدون اینکه حتی باد از شوخیهای متداول رفقای میدان امام زاده علی اکبر چیذر چیزی به گوشش رسانده باشد، با صورتی که حداقل یک ساعت وقت صرف رنگ آمیزی آن کرده، پشت فرمان ماشین تمیز و برق انداخته اش نشسته باشد.