کتاب بازرگان بدون روتوش توسط انتشارات دیدمان منتشر شده است. «مهدی بازرگان» متفکری است که در عالم سیاست نقش آفرینی زیادی داشته و برجستگی او بیش تر از این منظر است چرا که وی را اگر به صرف اثرگذاری وی در عالم علم و اندیشه بخواهیم، بررسی کنیم فاصله ای قابل توجه با افرادی چون استاد شهید «مطهری» و دکتر «شریعتی» خواهد داشت.
نقش مذهب در تفکر بازرگان غیر قابل انکار است به طوری که علی رغم اعزام به خارج کشور و آشنایی با مظاهر مدرنیته و تمدن غرب که موجبات تفکرهای انحرافی انفعالی و تقلید مآبانه خیلی از اسلاف و هم قطاران وی را فراهم کرده بود، وی در تلاش برای حفظ اصالت مذهبی خود بود و علاقه ای وافر به تفسیر و تطبیق علوم و معارف نوین بشری با معارف دینی از خود نشان می داد و سعی در تبیین اجتماعیات، سیاست، اقتصاد، مدیریت و ... با احکام اسلامی دارد که برای وی رسالتی خطیر است و در مواقعی به خوبی از عهده ی آن بر نمی آید.
این امر با توجه به شرایط خانوادگی وی نسبت به او دور از ذهن نمی نماید. بازرگان خود با بیان همکاری های پدرش با پدر مرحوم «طالقانی» که در قالب مجالس منظم تبلیغی دین که حدود 1303 هجری شمسی برگزار می شد رسالت اجتماعی و اسلامی خود و مرحوم طالقانی را رسالتی خانوادگی و ارثی عقیدتی بیان می کند. به نظر نگارنده برای بررسی تفکر بازرگان می بایست سیری دو مرحله ای را طی کرد:
دوره ی اول، مربوط به سال های قبل از انقلاب و از زمان بازگشت وی از فرانسه به ایران در 1313 تا اواخر نخست وزیری وی در دولت موقت و آغاز انقلاب است و دوره ی دوم، از حدود 1360 تا پایان حیات وی قابل بررسی است.
بازرگان دین را از منظر قانون طبیعی نظاره می کند و آن را همان نظام تعبیه شده توسط ناظم هستی میداند و برخلاف طبیعیون جهان را تحت تدبیر آفریننده و خالق می داند و این طور بیان می کند: «در طبیعت یک نمونه ی واحد یا یک قانون کامل وجود دارد که مراحل تکامل اخلاقی و اجتماعی را نشان میدهد لذا ما برای طبیعت حاکمیت قائل نیستیم بلکه خالق اداره کننده ی طبیعت را حاکم می شمریم.»
از نظر وی تسلیم به اسلام همان تسلیم به قانون طبیعت است چرا که خداوند قانونگذار واحد است و انسان با تکیه بر امکانات صرف عقلی خود قادر به تنظیم اصول مقررات روابط اجتماعی نیست. وی برخلاف آن چه بعدها در نظریه های خود ابراز می کند، دین و سیاست را ملازم با هم و قائل به ارجحیت دین می داند و از کناره گیری علمای دین از سیاست انتقاد میکند و این طور بیان می نماید: «دوری بزرگان و مقدس های ما از امور اجتماعی باعث شده امر حکومت و سیاست رفته رفته منافی با فضل و تقوی و ملازم با زور و تزویر و تملق گردیده و نزدیک شدن به آن مستوجب «اتقوا من مواضع التهم» شده است. دانشمندان و فلاسفه ی شرق برخلاف فلاسفه ی یونانی ها که از ابتدا توجه به تدبیر منزل و سیاست مدن و اداره ی اجتماع داشته، مدینه ی فاضله را تشریح و تدوین می کردند.