کتاب «ماهیت معرفت عرفانی»، اثر مسعود اسماعیلی است که در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسیده است.
کتاب «ماهیت معرفت عرفانی»، به بررسی یکی از مهمترین مسائل فلسفه عرفان در میان آرای متفکران اسلامی و غربی میپردازد. ماهیت شناخت شهودی مورد استناد عارفان، همواره در طول تاریخ، دغدغهساز بوده است؛ چه تنها با درک ماهیت این نوع از شناخت است که میتوان به صدق و کذب آن پی برد. با پیدایش فلسفههای جدید در غرب و تضعیف دین از این ناحیه، گروهی از فیلسوفان و الاهیاتدانان که در رأس آنان شلایرماخر قرار دارد، ارزش و اعتبار دین و دینداری را در حوزهای غیرسنتی، یعنی در تجارب دینی و عرفانی جویا شدند و این رویکرد جدید، منشأ شکلگیری مسألهای به نام ماهیت تجربه دینی و عرفانی شد که اصل آن پرقدمت و نوع نگاه و دغدغه آن جدید بود؛ اما درباره تجربه عرفانی و معرفت مندرج در آن، این دغدغه افزونتر بود؛ چرا که بسیاری از صاحبنظران، بالاترین درجه تجربه دینی و معتبرترین نوع آن را تجربه عرفانی میشمردند؛ ازاینرو بهتدریج در غرب، ماهیت تجربه و معرفت عرفانی به مسئلهای جدیتر و نسبتاً مستقل بدل شد و نظریههای بسیاری از فیلسوفان و الاهیاتدانان غربی را به خود معطوف داشت. فیلسوفان اسلامی نیز از دیرباز به این پرسش توجه جدی داشتهاند و مباحث مهمی در مورد آن پدید آوردهاند. کتاب «ماهیت معرفت عرفانی» در نگاهی نسبتاً فراگیر، هم نظریههای جدید را در مورد این مسئله مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است و هم نظریههای فیلسوفان اسلامی را که به شیوهای کلاسیک به حل و فصل آن پرداختهاند.
کتاب «ماهیت معرفت عرفانی»، از چهار بخش تشکیل شده است؛ بعد از بیان مقدمه، در کلیات، مهمترین مباحث بیان معنای معرفت، شهود، کشف و تجربه عرفانی و اصطلاحات مشابه، اقسام تجربه عرفانی و رابطه آن با علم حضوری مطرح میشود. در بخش دوم، ماهیت معرفت عرفانی از دیدگاه اندیشمندان غربی مطرح میشود که در چند فصل نظریاتی مثل احساس و عاطفه، عاطفه و شناخت، معرفت عرفانی و معرفت حسی، ساختگرائی، یافت مستقیم و اتحادی مورد بحث قرار گرفته است. در بخش سوم ماهیت معرفت عرفانی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی تحت نظر قرار گرفته است که در این بخش علم ارتسامی و مفهومی، علم حضوری و بیواسطه که در سه بعد نظریات عارفان، نظریات حکمای اشراقی و نظریات حکمای صدرایی میباشد، مورد بررسی و توصیف واقع شده است. در انتها نیز در بخش چهارم مقایسه این نظریات و تحلیل و ارزیابی اینها مد نظر قرار گرفته است. نظریات اشخاص و بزرگانی چون شلایر ماخر، جیمز، اوتو، هاکینگ، آلستون، استیس، فورمن، پایک و ابن عربی، عین القضات همدانی، شیخ اشراق، ابن سینا، فارابی و ملاصدرا و … در ساختاری که بیان شد مورد بررسی و نقد و نظر قرار گرفتهاند. منابع مورد استفاده در این اثر منابع عرفان نظری، فلسفه مشائی، فلسفه اشراقی، حکمت متعالیه و منابع فلسفه عرفان و فلسفه دین در غرب بوده و سعی شده که از منابع اصیل در این جهت استفاده شود. البته منابع روزآمد هم در این اثر به وفور مورد استفاده قرار گرفته است.
اگر از مفهومی بودن و صورت ذهنی داشتن معرفت عرفانی نزد مشائین به نفع حکمت اشراق و حکمت متعالیه صرفنظر شود، میتوان گفت ویژگیهای برشمرده شده از سوی فلاسفه به عنوان معرف معرفت عرفانی، در مجموع از این قرارند:
-بیواسطه و عاری بودن از استدلال و مفهوم و تعلق مستقیم به عین یا وجود خارجی معلوم؛
-وهبی و از سوی خداوند بودن
-تعلق معرفت به امر جزئی (شخصی، نه کلی)
-قویتر بودن نسبت به شناختهای دیگر
-ناشی از سلوک و مجاهده بودن
-انتقالناپذیر بودن خود شهود...