کتاب «نقد عرفانهای صوفیانه» نوشته حجتالاسلام حسین روحانینژاد است که از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
یکی از پدیدههای فرهنگی که از سده دوم هجری، در عالم اسلام ظهور کرد، تصوف است. اگر چه آموزههای اسلامی میتوانند الهامبخش حقایق عرفانی باشند و مشایخ صوفیه هم مدعی ابتنای اندیشه و عمل خود بر آنهایند، اما واقعیت این است که در تصوف تاریخی، به تدریج اندیشهها، عقاید، آداب و رسومی پدید آمد که برخی از آنها با کتاب و سنت قطعی انطباق ندارند. ازاینرو صوفیه در طول تاریخ، همواره مورد نقد درونی و بیرونی قرار گرفته و دیدگاههای مختلفی درباره آن پدید آمده است. بعضی صوفیه را از اولیای مقرب خداوند میدانند و برخی آنان را به کفر منسوب میکنند و عدهای هم راهی میانه را برگزیدهاند.
در کتاب «نقد عرفانهای صوفیانه»، کوشش شده است تا پارهای از عقاید و اندیشههای صوفیه، منصفانه مورد نقد و بررسی قرار گیرد و در عین حال، میراث عظیم عرفان ناب اسلامی، نادیده گرفته نشود. در فصل اول این کتاب ماهیت تصوف و وجه اشتقاق واژه صوفی و نسبت تصوف و عرفان و اندیشه عرفانی شیعه بررسی شده و در فصل دوم نیز سرچشمه تصوف و تبار دینی صوفیان و منابع خارجی اثرگذار بر این پدیده مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. تاریخچه و علل ظهور صوفیه، موضعگیری پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) در برابر گرایش به رهبانیت، دیدگاههای مخالفان و موافقان صوفیه اعم از شیعه و سنی، بررسی ادعای کشف و شهود صوفیان و تجارب دینی و عرفانی آنان و همچنین بحث درباره توحید، فنا و فرق بین فنای وجودی و فنای شهودی و حلول و اتحاد از دیگر مطالبی است که در فصل های سوم تا هفتم مطرح شده است. در فصل هشتم شطحیات صوفیه از دیدگاه عدهای از اندیشمندان بررسی شده، در فصل نهم نیز به مسلک اهل حق که مدعی عرفان است و در زیر مجموعه صوفیه میگنجد، با تاکید بر مکتب نورعلی الهی اختصاص یافته است.
دیدگاههای مختلفی درباره نسبت تصوف و عرفان به یکدیگر و تمایز آن دو وجود دارد که به ذکر بعضی از آنها میپردازیم:
دیدگاه اول: تصوف شعبهای از عرفان است؛ بدین ترتیب تصوف اخص مطلق از عرفان خواهد بود.
دیدگاه دوم: نسبت تصوف و عرفان، عموم و خصوص منوجه است؛ وجه افتراق این دو، جنبه نظری عرفان و جنبه عملی تصوف است. به عبارت دیگر عرفان، جنبه نظری تصوف و تصوف، جنبه عملی عرفان است. البته این دو در یک وجه نیز مشترکاند.
دیدگاه سوم: استاد مطهری میگوید: «هرگاه با عنوان فرهنگی از اهل عرفان یاد شود، با عنوان «عرفا» و هر گاه با عنوان اجتماعی یاد شود، غالباً با عنوان «متصوفه» نامیده میشوند»؛ اما ایشان درباره تفاوت و وجه افتراق نگاه فرهنگی و نگاه اجتماعی توضیحی ندادهاند. شاید منظور از عنوان و وجه اجتماعی، همان نمود فرقهمحور عرفان در اجتماع است.