کتاب «نظام معرفتشناسی صدرایی» به قلم عبدالحسین خسروپناه و حسن پناهیآزاد در یک مقدمه و دو بخش تدوین و در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است. این کتاب میکوشد، مباحث معرفتشناختی حکمت صدرایی را با نگاهی سازماننگر مورد هدف قرار دهد.
صدرالمتألهین شیرازی حکیمی بلند آوازه و مؤسس حکمتی جامعِ مکاتب پیش از خود و همساز با معارف وحیانی اسلام است. حکمت وی از مباحث گسترده خداشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی و فرجامشناسی را با عمق و دقت بسیار کاوید و از رهگذر تلاشها و تحقیقات و تبعیت کامل از دستورات دین، به کشف و اثبات معارف بلندی نایل شد.
بخشی از مباحث وی به معرفت، احکام و احوال آن اختصاص یافته است. او در سخنان خود در این موضوع، که با حوزههای پیشگفته ارتباط متقابل دارد، آرا و نظرات مختلف دیگران را به تفصیل ذکر و گاه نقد و سپس نظر خویش را تبین و از آن دفاع کرده است.
سخن از معرفت در دایره حکمت اسلامی به دو شاخه عمده منشعب میشود. نخست بحث از احکام هستیشناختی معرفت، و دوم، سخن از واقعنمایی آن برای عالم. مباحث عمده این دو بخش در آثار صدرا ارائه شده است. البته این موضوع از مباحث مبنایی حکمت صدرایی است؛ در حکمت وی، معرفتشناسی با فلسفه و نیز آموزههای دین، ارتباط متقابل و تأثیر و تأثرات متعددی دارند. این ویژگی است که مباحث معرفت در حکمت صدرایی را از دیگر مباحث متمایز ساخته است. به عبارتی، صدرا علاوه بررسی احکام و احوال معرفت، تأثیرات متقابل آموزههای دین و معرفت و نیز فلسفه و معرفت و همچنین عرفان و معرفت را به طور گویا و روشن ارائه کرده است.
صدرا نظام معرفتشناسی خویش را با تکیه بر اندوختههای حکمت اسلامی پیش از خود و با ارائه نظریات بدیع و گاه با نقدهای مفصل بر دیدگاههای پیشینیان شکل داد. وی اثری ویژه و مستقل را به این موضوع اختصاص نداد، اما مبانی معرفتشناسی خود را آنچنان در آثار گوناگون خود و در مسیر اثبات نظرات مختلف حکمی، عرفانی و دینی به کار برد که حاکی از انسجام ساختار و نظم سازمان معرفتشناسی وی دارد. این معنا با نظری کوتاه بر نظریات نو و گاه نقدهای مبسوط و مبنایی او بر دیگران روشنتر میشود.
نویسندگان در بخش اول کتاب «نظام معرفتشناسی صدرایی» که به هستیشناسی معرفت اختصاص دارد، ابتدا از چیستی معرفت میگویند و در بحث از اقسام معرفت، به تقسیمات علم به حضوری و حصولی پرداخته و از تصور و اقسام آن، تصدیق و تقسیمات دیگر علم، سخن به میان آوردهاند. در شناخت هویت معرفت، نگارندگان، تجرد معرفت را مورد توجه قرار میدهند و دوازده دلیل بر آن اقامه مینمایند. دیدگاه صدرالمتألهین در خصوص ماهیت معرفت در ادامه میآید. ارکان معرفت شامل عالم، قوای نفس، قوای ادراکی نفس، حواس باطنی، معلوم و اقسام آن و نیز رابطهی علم با معلوم و عالم، محتوای دو گفتار بعدی را تشکیل میدهد.
یکی از مهمترین آفتهای علم، جدا ماندن آن از نور معنویت و عدم توجه به عالم بالاست، اگر علمی چنین شد، به بدترین عامل مخرب افکار و جوامع تبدیل خواهد شد. یکی از مهمترین آموزههای دینی همواره سوق بشر به سوی نور معنوی بوده و یکی از مهمترین درسهای حدیث همین نکته میباشد که علم چیزی جز نور نیست و آن را نه با یاری حواس و ادراک و آموزش و دود و چراغ میتوان به دست آورد، بلکه باید آن را خداوند در دل انسان بیفکند، دلی که زنگار بر آن نباشد و در کارگاه ریاضت صیقل خورده باشد:
العلم نور یقذفه الله فی قلوب من یشاء.