قیام جنگل با همت و رهبری یکی از مردان آزادیخواه و مبارز این سرزمین به نام میرزا کوچکخان، در منطقه گیلان به وقوع پیوست. بنا به شواهد و قرائن تاریخی، میرزا کوچکخان، مسلمانی میهندوست بود که با انگیزه اجرای احکام دینی و جلوگیری از دخالت و تجاوز بیگانگان به وطن، به میدان مبارزه قدم نهاد و استقلالطلبی، آزادیخواهی، عدالتجویی و استعمارستیزی از ویژگیهای اصلی شخصیت او به شمار میآید. مسیر قیام مردانه او بعد از اینکه به گرداب نیرنگ و توفان خیانت دچار شد، با ضلالت افکار اطرافیان میرزا، منحرف شد؛ اما میرزا کوچکخان بر عزم و اراده خویش مصمم و پایدار ماند و بدون ترس از قدرت قزاقها و رضاخان، تا آخرین لحظه استقامت کرد و نام خویش را بهعنوان یکی از مبارزان ضداستبداد و ضداستعمار در تاریخ ایران جاودانه کرد.
کتاب «میرزا کوچکخان و استعمارستیزی»، با اتکا به اسناد و شواهد تاریخی و منابع تحقیقاتی، گوشههایی از تاریخ معاصر ایران را به تصویر میکشد و جلوههایی از مجاهدت مردی مبارز که خیال آزادی وطن از ظلم و جور داخلی و رهایی از غارت و چپاول استعمار خارجی را در سر داشت، برای نسل امروز ایرانزمین نمایان میکند. این کتاب از چهار بخش تشکیل شده است:
در بخش اول با عنوان ایران در جنگ جهانی اول، هم از اوضاع کلی ایران و هم از گیلان در جنبش مشروطه و جنگ جهانی اول و در نهایت، از انقلاب اکتبر 1917 روسیه بحث کرده است. در این بخش توضیح داده شده است که قدرتهای استعماری، با وجود علائم بیطرفی ایران، آن را به اشغال خود درمیآوردند و مملکت را به تاراج میبردند. بخش دوم در ارتباط با نهضت جنگل است که به چه نحوی تشکیل شد و خاستگاه اجتماعی و انگیزههای رهبران چه بوده است. این نهضت، یک نهضت ایرانی- اسلامی بود و تمام مراحل آن شرح داده شده است. سپس به مواضع میرزا کوچکخان در حفظ استقلال ایران پرداخته شده است که در نهایت، در راه این هدف، سرش را بریدند. بخش سوم، درباره شوروی و نهضت جنگل است. در ابتدای این فصل، روابط بازرگانی ایران و روسیه توضیح داده شده است. در زمانی که کلاً منطقه شمال ایران پر از کالاهای روسی بود و از طرف دیگر، روسها تشویق به خرید زمینهای گیلان و مازندران از طرف دولت خود میشدند؛ زیرا روسیه قصد داشت منطقه شمال ایران را به تصرف خود در آورد. سپس از تجاوز بلشویکها به خاک ایران بحث شده و در عمل، بلشویکها ثابت کردند هیچ فرقی با تزارها و انگلیسیها ندارد. در بخش چهارم، به سیاستهای انگلیس پرداخته شده است که به کودتای 3 اسفند 1299 و روی کار آوردن رضاخان منجر شد. او با پشتیبانی انگلیس و روسیه موفق شد قیام کوچکخان را نابود کند و یک منطقه امن برای انگلیس بتواند با خیال راحت به غارت نفت ایران ادامه دهد.
رقابت روسیه و انگلستان در ایران در مسئله کلی مناسبات آنان در نیمه دوم قرن نوزدهم، اهمیت فراوانی دارد. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی و اهمیت سوقالجیشی و اقتصادیاش، همواره کانون رقابتهای بیامان اقتصادی و سیاسی روسیه و انگلستان بوده است. لرد کرزن، مغز متفکر استعماری انگلستان، بر اهمیت سیاسی ایران برای امپراتوری انگلستان تأکید و پیشنهاد میداد سیستان، بلوچستان و خلیجفارس به مستملکه امپراتوری بریتانیا تبدیل شوند که این موضوع، موقعیت بریتانیای کبیر را در خاورمیانه و هندوستان بسیار تقویت میکرد. او به ایران همچون سرچشمه مواد خام ارزان و بازار پرسود و فروش، اهمیتی بسیار میداد، «ایران برای رشد فعالیت بازرگانی انگلستان و به کار انداختن سودمند سرمایه انگلیسی میدانی مناسب است».