بسیاری شاید این سخن را شنیده اند و از ترس بر جان خود لرزیده اند که دوازدهمین امام ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ آن زمان که ظهور می کند بیشتر مردم دنیا را می کشد و جویِ خون به راه می اندازد و از کشته ها پشته ها می سازد و نَفَس را در سینه ها قطع می کند و قیام او برای عذاب و عقوبت مردم است و …......هزاران حرف دیگر که حجابی بر حجابهای او می افزاید و سدّی افزون بر آنچه که هست بر روی مردمان می کشد تا هرگز نور جمالش را نبینند و به فیض ظهورش نرسند و او بیش از پیش در غربت خود بماند و از فراق دوستان بنالد ، و آنچه از همه بیشتر قلب محبّانش را می آزارد آنکه این سخنان از کسانی به گوش می رسد که دعوی ارادت و محبّت به او می کنند و با این همه دام بر کبوترانش می گسترند و ریسمان به پای آنان می بندند تا هرگز گرد بام او نپرند و نامش را بر زبان نبرند .بدین جهت به پیشنهاد یکی از سروران تصمیم گرفتم تا به جمع آوری بعضی روایات و اخبار پیرامون رأفت و عطوفت آن مهربان امام بپردازم ; شاید بتوانم قطره ای از آن چشمه سار محبّت را پیمانه کنم و موجی از آن خروشان رأفت را جاری سازم ، بدان امید که تشنه گان معرفتش قدری سیراب شوند و شیفتگان طلعتش واله و شیدا و آنانکه ترسان از قهر اویند دل به عفوش بندند و مهر لب بشکنند و زبان به نام دلکش او باز کنند تا حلاوت یادش جانشان را زنده کند و مرغ روحشان را پرواز دهد شاید بر بام خانه اش بنشینند و از خوان قربش دانه ها بر چینند و سرانجام این صفحات جمع آوری گردید و اکنون به محضر دوستانش تقدیم می گردد ، امید که در نظر کریمانه آن ولیّ اعظم مقبول افتد که این بضاعت مزجاتی است که به محضر آن عزیز آورده ایم و کمتر از بال ملخیست که به ساحت اقدسش عرضه می داریم .
در طول دوران غیبت امام عصر(عج)، بعضی این سخن باطل را مطرح کرده اند که امام دوازدهم هرگز به دنیا نیامده و یا آنکه از دنیا رفته است. مخصوصاً هر چه غیبت کبری بیشتر ادامه می یابد، این فکر در ذهن سست عنصران، قوّت میگیرد
و افراد بیشتری به این باطل معتقد میشوند تا جایی که از علامت های ظهور آن حضرت، تزلزل اکثر شیعیان و ارتداد آنها شمرده شده است.لکن مهمترین دلیل بر وجود مسعود آن امام نهان را باید بقاء و استمرار نهضت غدیر دانست که چگونه در طول قرن ها با وجود غیبت ظاهری پرچمدار، این حرکت ادامه یافته است و اندک شیعیان بی پناه، در میان انبوه دشمنانِ گرگ صفت، سال های هجران را پشت سر می نهند، قرون غیبت را طیّ میکنند و لحظه به لحظه، گسترده ترمیگردند؛ در حالی که هادی و راهبر خود را در ظاهر نمی بینند و امام و پناه خود را نمی یابند.