کتاب جاده بهشت با قلم جذاب و خواندنی مجید پورولی کلشتری به رشته تحریر درآمده و توسط انتشارات جمکران منتشر و در دسترس علاقه مندان به کتاب های داستانی قرار گرفته است. این کتاب به روایت سفری که حنانه و حبیب برای گرفتن راه حل مشکل خود در آن راهی شدهاند میپردازد.
دشواری این گونه داستان ها به این است که ابتدایش گم شده است. کسی نمی داند این ماجراها از کجا و چگونه شروع شده اند. برای همین تعریف کردن این گونه ماجراها سخت است. این ها رویدادهای کوچک و ماجراهای ساده ای هستند که شاید اصلاً نشود اسمشان را اتفاق گذاشت. از آن دست کارهای روزانه و معمولی و روزمره ای هستند که انگار هیچ کس آن ها را جدی نمی گیرد و همه بی تفاوت از کنارشان می گذرند؛ اما همین ماجراهای معمولی و ساده وقتی کنار هم قرار می گیرند، انگار حامل پیامی غریب از سرزمین دیگری هستند.
کتاب جاده بهشت به روایت نویسنده ای می پردازد که تمام نقش هایی که در کتاب وی جان گرفته اند، مسیری که به «جاده بهشت» مشهور و برای ورود به آن باید رمزگشایی شود و از خطرات دشواری بگذرند. داستانی فوق العاده خواندنی که به موضوع «مدعیان دروغین در عصر حاضر» پرداخته است.
نسخه الکترونیک کتاب جاده بهشت را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.
کتاب جاده بهشت به روایت سفری که حنانه و حبیب برای گرفتن راه حل مشکل خود در آن راهی شده اند می پردازد. حنانه و حبیب هفت سالی بود که ازدواج کرده بودند اما خبری از بچه نبود با اینکه از نظر پزشکی و علمی پاسخی برای این موضوع وجود نداشت، به متخصصان زیادی سر می زندن که شاید راه حلی پیدا شود. در یکی از سفرهای کاری که حبیب با دوست روسی خودش به مشهد داشت و از شخصیت و معجزاتی که درباره امام رضا برای توماس گفته بود، با ناباوری تمام دوستش پیشنهاد داد تا درخواستش را از این امام مهربانی ها داشته باشد!!
طی رخدادها و حوادث عجیبی که پیش می آید! وقتی حبیب رو به روی گنبد طلایی امام رضا ایستاده بود حنانه خبر بارداری خود را به او می دهد، اما این یه بارداری عادی نبود، با این که تمام پزشکان اذحان داشتند که او باردار است اما ظاهر حنانه شبیه خانم های باردار نیست، او نه ماهه باردار است اما شکمش اصلا بالا نیامده و متخصصان نمی دانستند که چه وقت او فارق می شود و به همین دلیل و برای به کشف این راز، راهی بغداد می شوند.
صدای رعدی از دور دست ها بلند شد. عبدالناصر ایستاد و به دور دست نگاه کرد. انگار دنبال خط رعد می گشت. در امتداد جاده حرکت می کردیم. عبدالناصر با دست اشاره کرد به جاده و گفت: «این جاده می رود به بغداد. یک کیلومتر آن طرف تر هم یک جاده هست که می رود طرف فلوجه. فردا با هم می رویم آنجا دنبال کوله ها!»
قدم هایش تند بود. برای آنکه از او عقب نمانم مجبور بودم تندتر از حالت عادی راه بروم. پرسید: «چرا از راه اصلی نرفتید کربلا؟ توی جاده ی محمودیه چی کار می کردید؟»
منتظر این سوال بودم. دیر یا زود باید می پرسید. کمی ساکت ماندم. فهمید که جواب دادن برایم سخت است. نیم نگاهی به من انداخت، اما چیزی نگفت. گفتم: «کربلا نمی رویم!»
با تعجب نگاهم کرد و بدون آنکه توقف کند، به راهش ادامه داد و پرسید: «پس کجا می روید؟»
گفتم: «برای معالجه آمده ایم عراق؛ معالجه همسرم.»
ایستاد. فانوس را گرفت بالا و پرسید: «معالجه ی همسرت؟»
فقط نگاهش کردم. باران سر و صورتمان را خیس کرده بود، اما هوا سرد نبود. طراوت خاصی داشت. همان طور که فانوس را بالا نگه داشته بود، گفت: «من فکر می کردم دکترهای ایران خیلی بهتر از دکترهای عراق باشند! توی این سال ها ایران خیلی پیشرفت کرده.»
سری تکان دادم و گفتم: «داستانش طولانی است.»
شروع کردم به تعریف کردن ماجرای زندگی مان. در امتداد جاده پیش رفتیم تا رسیدیم کنار یک مغازه. عبدالناصر فانوس را گذاشت زمین و در آهنی مغازه را باز کرد. داخل مغازه، تاریک بود و چیزی از آن پیدا نبود. از برابر مغازه تا لب جاده، ده قدم فاصله بود و در دو سوی مغازه، هیچ مغازه ی دیگری وجود نداشت و فقط زمین خالی بود. عبدالناصر گفت: «بیا داخل.»
و خودش زودتر رفت توی مغازه و چراغ هایش را روشن کرد. مغازه، یک سالن غذاخوری کوچک بود با چهار میز و تعداد زیادی صندلی. یخچال فریزرهای زیادی در اطراف سالن به چشم می خوردند. عبدالناصر نشست روی یکی از صندلی ها و به من هم اشاره کرد که بنشینم، بعد همان طور که با دقت نگاهم می کرد، پرسید: «خیلی عجیب است. من تا به حال چنین ماجرایی نشنیده بودم که زنی باردار باشد و..».
مجید پورولی کلشتری متولد سال 1354، مدرس است. هر چند دغدغه اول و آخر وی فعالیّت در حوزه «نشر معرف مکتب اهل البیت علیهم السلام» و «مکتب حقّه تشیّع» است اما ادبیات نمایشی خوانده و شیفته سینما و ادبیات داستانی می باشد. چندین سال است که به صورت پراکنده در مراکز فرهنگی و دانشگاهی داستان نویسی، به عنوان «استاد پروازی» مشغول انتقال تجربیات داستانی خود به دانشجویان و هنرجویان است.
نسخه چاپی کتاب جاده بهشت را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید و پس از دریافت کتاب از محتوای ارزشمند آن بهره وافی و کافی ببرید.
مشخصات کتاب جاده بهشت در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | جمکران |
نویسنده: | مجید پورولی کلشتری |
تعداد صفحه: | 184 |
موضوع: | داستان ایرانی |
قالب: | چاپی و الکترونیک |