کتاب بشناس حیوان درونت را، به آن دست یاب و ارتقایش ببخش نوشته جناب آقای امین محمدی منتشر شده در نشر متخصصان.
این کتاب در راستای خودشناسی، خودباوری و خودسازی در هفت فصل تحریر و گردآوری شده است. در این کتاب سعی بر این بوده است که یک بخش بهصورت تئوری و بخشی دیگر بهصورت عملی مورد استفادهی خوانندهی مشتاق قرار گیرد. بخش تئوری معمولاً جهت آگاهسازی (باخبرسازی) مخاطب از وجود موضوعاتی چند و یادآوری آنها است.
و اما در بخش عملی میبایست که فرد خواننده بهصورت درونی آن را دنبال نماید و راهکارهای هر فصل را در خود عملی سازد. هدف اصلی از نوشتن این کتاب درحقیقت: بالابردن سطح آگاهی؛ بالابردن سطح ارتعاش مغزی؛ دریافت فرکانس در سطحهای بالاتر از یک انسان معمولی و گرفتار در خویشتن؛ و آوردن آنها بهصورت عملی در زندگی و همیشگی نمودن آنها در درون خواننده میباشد. این درکی بزرگ از جهان هستی و پردهبرداری از لایههای نهانی وجود انسان است که خود از آنها بیخبر است و هر لحظه توسط عدم شناخت و آگاهی از آنها زندگی کرده و بن خویش را که بسیار گرانبهاتر از هرچیز دیگری در این جهان است، در اثر عدم شناخت و درکی صحیح مات و کدر میسازد و هر لحظه پردهای و هر لحظه رنگی مابین چیزی که باید باشد (جایگاه حقیقی انسان) و در پس بینشش رنگی ماتشده را به جهان باز میتاباند.
این موضوع به دور از هرگونه جهتگیری خاص و همسو یا عکس آن با موضوع، دیدگاه و نظریهی دیگر است، بهجز اصل شناخت خود (خودشناسی) هدف دیگری را دنبال نمینماید و صرفاً یک سفر است که خوانندهی علاقهمند به این کتاب و شناخت خود، میتواند بهصورت محقق وارد این سفر شده (به درون خویش) و از محاسن شناخت و رشد و تعالی برخوردار گشته و بتواند در زندگی خویش لحظهبهلحظه آن را استفاده نماید و به سطحی از بینش خود ارتقا بخشیده و در جهت رشد و تکامل خود از درون بکوشد. همچنین بتواند با درون خود و عنصر یا عناصری که در خود واقعی خویش وجود دارد و موجودیت خود را متشکل میشود، ارتباط بر قرار نموده و زبان رفتاریشان را در بیرون خود آموخته تا بتواند با خود واقعی ارتباط برقرار نماید تا درنتیجهی آن، به خود حقیقی که حقیقت وجودی اوست، دست یابد و بتواند زندگی خود، اطرافیان و حتی خانوادهی خویش را تغییر دهد و بتواند قدمی اصولی و محکم در جهت ارتقای سطح بینش خود در این جهان پهناور هستی بردارد. (این تماماً امریست اختیاری که شخص با استفاده از قدرت اختیار خویش آن را پذیرفته و یا رد مینماید.) تا به امروز اطلاعاتی بسیار کلی و ناچیز از ارتعاشات و فرکانسهای مغزی انسان و گرفتن آنها توسط گیرندههای مغز و سازگاری آنها با مغز انسان در دست است که هر فرد در این راستا در ابتدا از شهود و دانش خویش بهره گرفته و مطالبی را در اختیار بشر قرار داده که این نیز درضمن ناچیزبودن، خود امری نکوهشوار در جهت رشد و کسب اطلاع بشریت در جهت تعالی است. (علم و دانش و مهارت خودشناسی و اتفاقات درونی انسان) ازجملهی این اتفاقات مهم و درونی انسان، وجود عامل یا عواملی به غیر از اصل خویش در درونمایهی وجودیاش میباشد که مابین او و اصل وجودیاش (بینش فردی) رنگهایی متفاوت و گوناگون را از آنچه که حقیقت است، میتاباند. انسان در مسیر خود شناسی از دیر باز به این باور رسیده بوده که او بهعنوان اشرف مخلوقات مقامی دارد و آن مقام بیرنگی و بیتعلقی است. این مقام چیست؟ و چرا از آن سخنانی پراهمیت به میان آمده است؟