کتاب مقالات آتشی توسط محسن موسوی میرکلایی گرداوری شده و انتشارات افراز آن را منتشر کرده است. «منوچهر آتشی» بی گمان از چهره های بی نظیر شعر معاصرِ ایران است. تاکنون درباره ی آثار و اشعار ایشان نقدها و کتاب های زیادی نوشته شده است.
اما آتشی به غیر از شاعری، وجه های ناشناخته ی دیگری نیز دارد. آتشیِ مترجم، آتشیِ داستان نویس، آتشیِ نمایشنامه نویس، آتشیِ بازیگر، آتشیِ ژورنالیست، و در نهایتِ ادیبی با نگاهی خوانش گر و منتقد که خیلی از این وجوه برای مخاطب هنر و ادبیات معاصر ناشناخته مانده است.
نخستین بار با مقالات آتشی در مجله ی «عصرپنج شنبه» و «کارنامه» آشنا شدم، که برای این جانب که ایشان را به عنوان یک شاعر برجسته می شناختم، بسیار جالب بود. بعدها با کنجکاوی به آرشیو مجله های قدیمی سر زدم و دریافتم که ایشان از جوانی به نوشتن مقالات درباره ی شعر و داستان در مطبوعات ایران ممارست داشته اند. غیر از نقدها و نوشته های پراکنده ی آتشی که در مجلات و گاه نامه های ادبی کشور مانند پرهون، فردوسی، گیله وا، بازار رشت، دنیای سخن، تکاپو و... منتشر شده اند.
من مدعی آن نیستم که در بیوزنی، نمیتوان به شعر دست یافت. دلیل روشنش توجهی است که خود به حرکتهای جدید و چهرههای جوان نشان میدهم و هرگاه میسرم باشد، از ارائه کار اینها پرهیزی ندارم. فیالمثل، بسیاری از آثار هوشنگ چالنگی را در حدود خود، عالی و دلپذیر یافتهام. همچنین کارهای چکنی را... خوشبختانه، گروهی که بعد از چالنگی، ادامه دهندهی راه اویند، تا اینجا، تلاش صادقانهای را برای رسیدن به شعر، شعری که من عنوان «ناب» به آن دادهام، به کار گرفتهاند.
از این جملهاند: «حمید کریمپور»، «هرمز علی پور»، «سیروس رادمنش»، «یارمحمد اسدپور»، «صالی باپیرزاده»، «علیاکبر رشیدی» و ... و ... و در جوارِ اینها، شاعران جوان دیگری که در تجربههای خود به راه نیما نزدیکتر شدهاند نیز وجود دارند که قبلاً از آن ها نام بردهام. تنها سخنی که بازهم در اینجا اضافه میکنم این است که اینگونه شعر که فعلاً به خاطر اصالت احساس و صمیمیت شاعران آن، میتواند مایه امید باشد، باید در یک بستر نماند، بشوید و بروبد و برود تا بستری راستین پیدا کند، وگرنه تا آخر همین خواهد بود و فرقی بین شعرها، اگر نام شاعران را از روی آنها برداریم پیدا نخواهد بود.