کتاب اردو در قبرستان ژغاره نوشته ی زهرا جلائیفر می باشد و در دسته داستان های ماجراجویانه و نوجوانانه قرار می گیرد. این کتاب توسط به نشر منتشر و روانه ی بازار کتاب شده است.
اردو در قبرستان ژغاره در واقع براساس داستان عبدالرحمن اصفهانی است که در زمان امام هادی(علیه السلام) در اصفهان زندگی میکرده و در ملاقات کوتاهی که در سامرا با آن حضرت داشته، شیعه میشود. رمان ماجراجویانه اردو در قبرستان ژغاره بعضا دارای صحنههای ترسناک می باشد و تلفیقی از هیجان و تعلیق با زبان و موقعیتهای طنز و همین وییگی هاست که این کتاب را به اثری خواندنی تبدیل کرده است.
کتاب اردو در قبرستان ژغاره داستان پسری 17 ساله است که درگیر یک رسم قدیمی شده و می خواهد خودش را از آن رهایی بخشد. آن رسم اسمش بود که به رسم گذشته ها اسم اولین نوه را جد پدری انتخاب می کند: عجیب است که اسم آدم «بادآورد» باشد. حتی اگر لک لک ها هم بچه ای را آورده باشند آن قدر عجیب نیست که باد آورده باشد شاید برای همین بچه های مدرسه هیچ وقت از جوک ساختن درباره اسم بادآورد خسته نمی شوند؛ و برای همین خودش تمام عزمش را جزم کرده که هرجور شده این اسم مسخره را از شناسنامه اش پاک کند. اما برای عوض کردن اسمش باید از سد سخت و بی نفوذ آقاجون بگذرد. شرط آقاجون از اسمی که برای بادآورد انتخاب کرده هم عجیب تر است، اردو در قبرستان ژغاره. بادآورد باید انتخاب کند و برای تغییر اسمش به این سفر پر رمز و راز و خطرناک برود. بادآورد در این سفر رمز و رازهایی می بیند که حتی خود پدربزرگ هم از آن ها خبر نداشت...
کربلایی سرش را خم کرد و زیرلب گفت: «من کوچیک شومام، خوش اومدین جوون ها. خیر و برکت آوردین. خدا خیردون بده.» بچه ها شروع کردند به پیاده کردن وسایل از وانت پشتی. شکوری زاده با کربلایی عظیم و مرد میانسال همراهش که معلوم شد داماد بزرگش است، کمی حرف زد. بعد محوطه ای خالی را کنار دیوار خانه نشان داد و گفت: «بچه ها! چادرها رو همین جا کنار خونە ی کربلایی علم کنید. اینجا مستقر می شیم.»
محراب و محسن یکی از چادرها را روی زمین کشیدند و تا کنار خانه بردند، سلمان و بادآورد یکی دیگر را. شاهین نگاهی به دور و بَر کرد و گفت: «آقا شکوری! سرویس بهداشتی و اینا چی؟ مسجدی مدرسه ای چیزی نیست این دور و بَر بریم؟» شکوری زاده که جلوی کربلایی معذب شده بود، آرام لبخندی زد و به شاهین اشاره کرد که سر یکی از چادرها را بگیرد و با هم ببرند. کمی که از کدخدا و دامادش و رانندە ی وانت فاصله گرفتند، گفت: «آقا شاهین، سرویس بهداشتی چیه؟ اینجا نباید این جوری حرف بزنی. بهشون بر میخوره. فکر می کنن داری منّت می ذاری یا براشون کلاس می ذاری.» بعد رفت که به صحبتش با کربلایی ادامه دهد. شاهین که اصلاً نفهمیده بود منظور شکوری زاده چیست، رو کرد به بچه ها و گفت: «آقا! شما با زرد و قهوه ای تون برای بقیه کلاس می ذارین؟ چی می گه این؟»
سلمان و محراب و محسن زدند زیر خنده. بادآورد گفت: «منظورش این بود که اینجا از این خبرها نیست. این چیزی که به چشم من می آد که اصلاً مسجد و مدرسه به قواره ش نمی خوره. سرویس هم اگه داشته باشه، سرویس غیربهداشتیه قطعاً!»
شاهین داشت می گفت: «حالا یه جا باشه کارمون رو توش بکنیم، غیربهداشتی ش هم باشه حله! از تو شلوارمون که بهتره هرچی باشه!» که شکوری زاده و داماد کربلایی با سه چهار تا پسر قدبلند آفتاب سوخته به سمتشان آمدند. داماد کربلایی گفت: «گفتم بچه های ژغاره بیاند و برای چادرزدن کمک دون کونن. تو این چند هفته هر کاری داشتین روشون حساب کونین، اینهام عین خوددونا کاری و پهلوونن.» بادآورد به صورت بچه ها نگاه کرد. هر حسی به جز دوستی و خوشامد را می شد در صورت هایشان دید. مشغول ورانداز سرتاپای بچه هایی بودند که برای کمک به روستایشان آمده بودند. شکوری زاده انگار احساس کرد که فضا سنگین شده، سعی کرد جو را بشکند و گفت و گویی را آغاز کند.
ـ به به! ماشالا چه جوونایی داره ژغاره! اولین کمکتون به ما اینه که بگین ببینیم اصلاً ژغاره یعنی چی؟
نسخه چاپی کتاب اردو در قبرستان ژغاره را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید و از خواندن آن بهره مند گردید.
نسخه الکترونیکی کتاب اردو در قبرستان ژغاره را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس آن را در کتاب خوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب اردو در قبرستان ژغاره در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | به نشر، کتابهای پروانه |
نویسنده: | زهرا جلائی فر |
تعداد صفحه: | 127 |
موضوع: | داستان ایرانی، رمان نوجوان |
قالب: | چاپی و الکترونیک |