"مقاومت" به عنوان یک نظریه رهایی بخش در قالب پارادایم برخورر با سلطهجویی مبتنی بر قدرت فرا روایت انقلاب اسلامی از متن اسلام ناب با هدف غربزدگی زدای از نظام بینالملل، قابل نظریهپردازی است. گفنمان "مقاومت " که در تقابل با دو گفتمان غالب "لیبرالیسم و کمونیسم" حادث شده، اینک در تقابل نزدیک با پاد گفتمان خود؛ یعنی گفتمان "لیبرالیسم" قرار دارد.
برژینسکی در شورای راهبردی آتلانتیک گفت:
«کدام دیوانهای آمریکای ابرقدرت را از بلندای سال2000 به دره کنونی 0211آورره است؟ دموکراتهای احمق؟ جمهوریخواهان کمعقل یا ایران؟»
در این تحقیق به ظرفیتهای مقاومت در کشورهای ایران، فلسطین، افغانستان، لبنان، عراق و بوسنی و هرزگوین اشاره شده است.
مقاومت در فلسطین
اشغال فلسطین بهعنوان مهمترین بحران در جهان اسلام طی 70 سال گذشته عملاً موجب تحقیر مسلمانان در جهان شدهاست ظلم و جنایات در حق ملت فلسطین و کودککشی از سوی صهیونیستها، سکوت جامعه بینالملل در مقابل این جنایات، خیانت برخی کشورهای اسلامی در حق ملت فلسطین بهعنوان جبهه سازش، همسویی برخی جریانات فلسطینی با فریبهای غرب، بحران فلسطین را فرسایشی کردهاست. به تعبیر دیگر؛ توطئه صهیونیستی در کنار سازش عربی، حمایت آمریکا از رژیمصهیونیستی، اختلاف در جبهه فلسطینی و ناتوانی و فقدان اراده جامعه بینالملل سرنوشت ملت فلسطین را به مرور زمان سپردهاست . براساس نشست صهیونیستی در شهر بال سوئیس در سال 1897 مقرر شد کشور فلسطین تماماً توسط صهیونیستها اشغال شود در آنزمان صهیونیستها راهبردهای خود را مشخص کردند تنها مترصد زمان مناسب بودند که در سال1948میلادی با حمایت همهجانبه انگلیس حکومت فلسطین را غصب کردند، و برای نیل به اشغال تمام سرزمین فلسطین از توان آمریکا و غرب نیز استفاده میکنند بر این اساس راهبرد مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی گرفتن زمان از مسلمانان بود که با طرح مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل(غاصب) عملاً مسلمانان بیش از 70 سال زمان را بدوننتیجه سپری کردند.