امتیاز
5 / 5.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
115,000

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب اشک پدر 

اشک پدر  گزیده چهل موضوع از میان سخنان گهربار مولای متقیان امیرالمومنین(ع) از کتب نهج البلاغه، ددرالحکم و غررالکلم، تحف العقول و الخصال، در حیطه ارتباط انسان با خدا و ارتباطات اجتماعی است که توسط سرکار خانم سامره فصیحی مقدم لاکانی  گردآوری شده و توسط نشر متخصصان منتشر شده است.



گزیده کتاب اشک پدر

مقدمه 

تولد من در روزهای پایانی شهریور 1361؛ یعنی دو سال پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، موجب شد که بخش بزرگی از دوره خردسالی‌ام را در دوری از پدری سپری کنم که در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت می‌کردند. حتماً برای ایشان هم دشوار بوده که همسر جوان و دو فرزند خردسال خود را برای دفاع از تمامیت ارضی کشور، پنج سال و سه ماه و هفت روز، یا به عبارت بهتر 1922 شبانه‌روز، در شهری غریب تنها بگذارند، اما برای کودکی چون من، آن ایام بسیار سخت‌تر و طولانی‌تر گذشت، ولی نه به سختی روزها و شب‌های فرزندان شهدا. به‌ دلیل این دوری تحمیلی، وقتی پدرم برای مدت کوتاهی به منزل می‌آمدند، با تمام وجود می‌خواستم از تک‌تک ثانیه‌های حضور ایشان لذت ببرم. در یکی از همان شب‌های حضور پدر، حین بازی با خواهرم، هوس پریدن در آغوشش مرا به سمت ایشان کشاند. با خنده‌ای از ته قلب، به سمت پدر دویدم و دستانم را دور گردنشان حلقه کردم تا بوسه‌ای بر صورتشان بزنم که با صحنه‌ای تلخ مواجه شدم! اشکی از چشمان درشت و زیبای پدرم سرازیر شده بود. دیدن آن چشمان خیس، دنیا را بر سرم آوار کرد و قلب کوچک مرا به‌شدت فشرد. درحالی‌که اشک پدر را پاک می‌کردم، علت را پرسیدم. ایشان با لبخندی گفتند: «به‌خاطر علی مولا». در آن هنگام تازه متوجه موسیقی سوزناکی که از تلویزیون پخش می‌شد، شدم و پرسیدم: «علی مولا؟» و پدر در حد فهم من، با جملاتی ساده، درباره امام علی (علیه‌السلام) توضیح دادند. به‌عنوان مثال گفتند: «علی مولا اولین فردی بود که به پیامبر خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد و وقتی مشرکان برای کشتن ایشان همدست شده بودند، با شجاعت در منزل پیامبر خوابید. او تنها کسی بود که حین نماز و در رکوع به فقیر کمک کرد و با همسر و دو فرزندش سه شبانه‌روز، درحالی‌که روزه بودند، غذایشان را به یتیم و فقیر و اسیر بخشیدند. علی مولا، یک دشمن بسیار قوی به نام عبدود را شکست داد و درِ بزرگ خیبر را به‌تنهایی از جای درآورد.» پدرم آن شب آن‌قدر گفتند و گفتند و گفتند تا رسیدند به این جمله که؛ «فردا در نماز صبح، ابن‌ملجم با شمشیر زهرآگین به سر مولا علی (علیه‌السلام)، ضربه می‌زند و ایشان دو روز بعد شهید می‌شوند.» در همان لحظه از ابن‌ملجم متنفر شدم و از ته قلب دعا کردم که علی مولای پدرم، هیچ آسیبی نبیند. اگرچه دعایم هرگز مستجاب نشد! اما از همان شب، من با اشک پدری که عاشقش بودم، دلباخته مولایم امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) شدم. عاشقِ معشوقِ معشوقم، یعنی پدرم. نمی‌دانم این عشق را چه کسی در قلب پدرم ایجاد کرده بود، اما محبتی که با قطره اشکی در عمیق‌ترین نقطه قلبم جایگیر شد و هنوز هم در اواسط چهل‌سالگی در درونم می‌جوشد را مدیون ایشان هستم. پدری که شاید در تمام زندگی تلاش کرده باشد همچون مولایش زندگی کند، اما طبیعتاً مثل همه انسان‌های غیرمعصوم، به قدر توانش موفق بوده است. در همان شب‌های حضور پدر، چیزی که توجه مرا به خود جلب می‌کرد، این بود که ایشان قبل از خواب، کتابی -نهج‌البلاغه- در دست دارند و چند صفحه‌ای از آن را می‌خوانند. با این وصف، نهج‌البلاغه، جزو اولین کتاب‌هایی بود که بعد از باسوادشدن در سنین کودکی، از روی کنجکاوی آن را خواندم. اگرچه به اقتضای سنم، اکثر فرمایشات ایشان را به‌درستی درک نمی‌کردم، اما اندک چیزهایی از بخش حکمت‌ها درباره شوخی‌نکردن، شجاعت‌داشتن، خساست‌نورزیدن، حسادت‌نداشتن و طمع‌نکردن متوجه شدم.

صفحات کتاب :
96
کنگره :
BP136/9
دیویی :
297/212
کتابشناسی ملی :
9359870
شابک :
9786222920616
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه اشک پدر