امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
18,000
نظر شما چیست؟

بخشی از کتاب هفده سرو سرخ

اسماعیل پا قدم خوبی داشت، سه سال نشد که دو تا بچه‌ی دیگر هم خدا به ما داد. این سه بچه تمام زندگی ما شده بودند و هرجایی میخواستیم برویم چهارتایی سوار موتور حاج ابراهیم می‌شـدیم و می‌رفتیم. اسماعیل که بزرگتر بود، جلوتر از همه روی باک موتور می‌نشست و بعد از او، حاج ابراهیم موتور را می‌برد و پسر دوم هم بعـد از حاجی، بین من و پدرش می‌نشست و پـسر تـه‌تغـاری کـه از همـه کوچکتر بود را هم در بغلم میگرفتم. 

صفحات کتاب :
176
کنگره :
‏‫‮‭DSR۱۶۲۵‬‬‬
دیویی :
‏‫‬‮‭۹۵۵/۰۸۴۳۰۹۲۲‬‬
کتابشناسی ملی :
۷۴۱۹۵۹۶
شابک :
9786003319219
سال نشر :
1399

کتاب های مشابه هفده سرو سرخ