کتاب پرسه در مه، اثر آرش بنینجار؛ به روایت پسری به نام میکایل میپردازد که در چهار فصل نظیر، توهم _ معصومیت _ عشق و پایانی بر آغاز، به رشته تحریر درآمده است.
بعد از حادثهای که برای نقش اول رمان، یعنی میکایل میافتد، او دچار اختلالات ذهنی میشود و به خاطر عشقی که در گذشته از دست داده است، به دنبال او می گردد و این آغازی است تا ماجراهایی عجیب را برایش رغم زند.
اگر اهل رمانهای هیجانانگیز و مرموز هستید؛ کتاب پرسه در مه، گزینهای مناسب برای مطالعه و رغم زدن لحظاتی خوش است.
عشق
انگار یک شخص دو بار متولد شده است. چقدر با وقار، چقدر خانم. احساس کردم در وجود آن دختر آنایی نهفته است. به من نزدیک شد. صدایش کردم:
- عذر میخوام خانم چند لحظه.
ایستاد و با مهربانی گفت:
-جانم آقای محترم؟
قلبم را برده بود خیلی زیرک است. چه ناز چشمی میآید، انگار فهمیده که چشمانش جادو میکند و همانند چشمان آناست.
گفتم:
ااا میخواستم برای کسی گل بخرم اما سلیقه خوبی ندارم میخواستم در انتخاب گل از شما کمک بگیرم.
-با کمال میل.
با هم وارد گلفروشی شدیم عطر او بر تمام گلهای گلفروشی غلبه کرد، او گلی بزرگ بود و من مشتاق چیدن او بودم.
به گلهای رُز آبی اشاره کرد گفت:
-یک سبد از این رُزهای زیبا درست کنید.
من هم یک سبد از گلهای رُز آبی خریدم.
به همراه دختر از گلفروشی خارج شدیم، با هم قدم میزدیم.
-ازتون ممنونم که برای خرید گل کمک کردید خیلی زیبا شدهاند.
-خواهش میکنم امیدوارم که شخص مورد نظر شما هم از گلها خوشش بیاید.
چند باری خواست از من جدا شود و برود ولی من سمجتر از این حرفها بودم با بهانههای مختلف در کنارش ماندم تا به خانه دختر رسیدیم.
خانه ای در انتهای یک خیابان بلند و بن بست.
از من خداحافظی کرد و به خانه رفت.
او رفت اما من ماندم و فکر میکردم. تصمیم گرفتم نامهای بنویسم و به او برسانم.. .
نظر دیگران //= $contentName ?>
داستان عالی بود جذبم کرد و دوست داشتم تا آخر بخونم...