امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
18,000
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
25,200
خرید
90,000
5%
85,500
نظر شما چیست؟

کتاب دوبنده خاکی روایتگر زندگی پهلوان کشتی شهید اصغر منافی زاده است که به قلم خانم نفیسه زارعی به رشته تحریر در آمده و انتشارات شهید کاظمی نیز آن را منتشر و در دسترس علاقه مندان به کتاب های انقلاب و دفاع مقدس قرار گرفته است.

معرفی کتاب دوبنده خاکی

نفیسه زارعی کتاب دوبنده خاکی را به صورت داستان واره نوشته و به روایت سال‌های ابتدایی دهه ی ۱۳۶۰ می پردازد. فضای داستان آکنده از رئالیسم و واقع‌گرایی است و با محتوایی ورزشی به ورزش اصیل و باستانی ایران –کشتی- خود رامختص نوجوانان و جوانانی کرده است. نوجوانان و جوانانی که به کشتی و منش پهلوانی علاقه دارند و به دنبال کتاب های داستانی، احساسی و هیجان انگیز می گردند؛ کتاب دوبنده خاکی، می تواند گزینه ای مناسب برای مطالعه باشد.
کتاب دوبنده خاکی، به روایت زندگی قهرمان و پهلوان، شهید اصغر منافی ‌زاده که معلم و کشتی‌ گیری حرفه ای بود می پردازد و کمتر کسی می دانست وی دهه ی 50 یک  ملی‌پوش کشتی بوده‌ و در رشته ی فرنگی، نایب‌قهرمان شده است. در حال حاضر نام این  شهید بر سر در یک ورزشگاهی در منطقه ی نازی‌آباد تهران خودنمایی می کند. 

خلاصه کتاب دوبنده خاکی

داستان کتاب دوبنده ی خاکی با نقش آفرینی نوجوانی به نام اِبی جان می گیرد. نوجوانی که رؤیای قهرمانی را در سر می پروراند و در راه رسیدن به این رویا، مشکلات و موانع  بسیاری وجود دارد که می خواهند، راه وصال او به این آرزو را ببندد. در اثنای داستان پهلوان اصغر منافی‌زاده وارد زندگی ابراهیم می‌شود و با وجود حضورش در جبهه، مشکل ابراهیم را حل می‌کند.
کتاب دوبنده خاکی که در ده فصل، روایتگر زندگی شهید اصغر منافی‌ زاده است. شهیدی که در بیست و دو تیر ماه هزار و سیصد و سی و چهار، چشم به جهان گشود و بعد از اخذ دیپلم، شغل دبیر ورزشی را برای خود انتخاب کرد و به شاگردان آداب و خصلت «پهلوانی» را می آموخت. او در زمان جبهه نبرد حق علی باطل، در دفاع مقدس ایران در برابر تجاوز صدام به جبهه رفت و در ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ در جزیره ی مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

خرید کتاب دوبنده خاکی

نسخه چاپی کتاب دوبنده خاکی را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید و از خواندن آن لذت ببرید.

برشی از متن کتاب

حوالی مدرسه مرد میان سال و درشت هیکلی زیر درخت تبریزی بلند با چرخ طوافی که روی آن ناشیانه با رنگ قرمز و سبز گل و بوته کشیده بودند، ایستاده بود. زمستان ها وقت چله سرما که می شد روی چرخ لبو و باقالی پخته می فروخت و تابستان ها فصل زغال اخته و ترشک و چیزهایی بود که با دیدنشان آب از دهان آدم را می افتاد. با یک دوتومانی که کف دستش می گذاشتی یکی دو سیر از محتویات روی چرخش را توی کاغذهای باطله ای که با ظرافت با آن ها قیف می ساخت، می ریخت و تحویل می داد.
کنار چرخ ایستادیم. محمود یک دو تومانی به مرد داد و گفت: «داداش، قد دو تومن زغال اخته می دی؟»
رفتارش برایم عجیب بود؛ این محمود، محمود همیشگی نبود. کمی آن طرف تر از چرخ طوافی، جایی که شاخه های تبریزی بی منت سایه شان را بر زمین انداخته بودند، روی جدول خیابان نشستیم. آن موقع صبح پرنده پر نمی زد. تصور این که شکم خالی زغال اخته بخورم، ضعف به پاهایم انداخت. وقتی محمود سر قیف کاغذی را باز کرد و آن را روی جدول گذاشت و بفرما زد به بهانه این که وزن کشی دارم از خوردن دانه های سرخ زغال اخته امتناع کردم؛ اما او با مشت آن ها را توی دهانش ریخت و بعد هم انگشت های دستش را مکید. دهانم آب افتاده بود. آب دهانم را قورت دادم و برای این که دست پیش را بگیرم تا پس نیفتم پرسیدم:
- من رو سر صبح آوردی اینجا زغال اخته بخوری؟
محمود با پشت دست محکم لب هایش را پاک کرد و گفت:
- نه، نیاوردمت زغال اخته بخوری، آوردمت اینجا تا راجع به دیشب حرف بزنیم و اون دو تا گلابی که فکر کردن زرنگن.
- خُب، شروع کن؛ بسم الله.
محمود دستش را روی سرشانه پیرهنم گذاشت. با گوشه چشم یواشکی به سرشانه ام نگاه کردم تا طبق معمول ردی از خودش روی آن نینداخته باشد. وقتی این دل شوره من را دید گفت:
- داش اِبی، کاش انقدر که فکر پیرهنت بودی یه کم عقلت کار می کرد، می فهمیدی که یارو دیشب واسه چی اومده بود دنبالت.
- آخه من چی کاره م که مجاهدین خلق بیان دنبالم؟
- بچه نادون اینا دنبال سمپات برای سازمانشون می گردن، می دونی سمپات چیه؟
- نه، تو که بلدی بگو.
- یعنی کسی که به مرور خرش کنن بیارنش تو مسیر خودشون، بعد ازش سوءاستفاده کنن و بندازنش دور.
- نکنه فکر کردی من موسی خیابانی ام؟
- نه خُله، دارم می گم سمپات یعنی یه عضو ساده تازه بدون این که بفهمی عضوشونی. اینا می دونن تو کشتی گیری بعد ممکنه از همین بخوان استفاده کنن.
- آخه چه استفاده ای؟
- چرا دوزاریت نمی افته پسر! از همین سادگیت استفاده می کنن یه بار که مسابقه داری تو همون ساک ژیگولی قرمزه بمب جاساز می کنن و بعد گاااامپ یه سالن رو می برن رو هوا.

کتاب صوتی دوبنده خاکی 

نسخه ی صوتی کتاب دوبنده خاکی را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و سپس به آن در کتابخوان فراکتاب گوش فرا دهید.

دانلود کتاب دوبنده خاکی

نسخه ی الکترونیک کتاب دوبنده خاکی را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید.

دانلود کتاب دوبنده خاکی

مشخصات کتاب دوبنده خاکی در جدول زیر آورده شده است:

مشخصات
ناشر: شهید کاظمی
نویسنده: نفیسه زارعی
تعداد صفحه: 164
موضوع:  خاطرات، شهدا
قالب: چاپی و الکترونیک و صوتی

 

دیویی :
‫‬‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
9265423
شابک :
9786222851798
سال نشر :
1401
صفحات کتاب :
164
کنگره :
PIR۸۳۴۶‭‬

کتاب های مشابه دوبنده خاکی