کتاب عرفان اجتماعی: ماهیت، مبانی و کارکردها، اثر محمدجواد رودگر توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
در عرفان ناب اسلامی، وظیفه عارف اولاً خداجُویی ثانیاً خداخُو کردن جامعه و حاکمیت بینش، نگرش، گرایش، منش و روش توحیدی برآن است و عارف با خلقِ خدا همان کند که خدا با بندگانش (هدایت، تربیت و ولایت)، خدمت به خلق، اصلاح امور جامعه و سوق دادن آن به سمت زیست اخلاقی- معنوی، احقاق حق و اقامه عدالت اجتماعی از طریق عالم، عاقل و عادلسازی فرد و جامعه در سایه تدبیر و ساماندهی معقول و جامعنگرانه است.
عرفانِ اجتماعی تعلیم و تربیت معنوی جامعه را مبتنی بر آموزهها و باید و نبایدهای سلوکی تمهیدی بر تکوین تمدن نوین اسلامی قرار داده تا پیشرفت همه جانبه در عرصههای گوناگون را به حیات طیبه اجتماعی پیوند زند.
کتاب عرفان اجتماعی: ماهیت، مبانی و کارکردها، تبیینِ ابهامات وپاسخِ اتهاماتِ عرفان اسلامی در ساحت عرفانِ اجتماعی با تکیه بر منابع عرفان وحیانی و مصطلح است. کتاب حاضر اولین کتابی است که در آن تحلیل ماهیت و مبانی عرفان اجتماعی صورت گرفته است.
یکی از مسائل بسیار مهم عرفان اجتماعی، مسئله بود و نبود یا هستی و نیستی آن است که بایسته است از امکان و عدم امکان یا حتی ضرورتش تحقیق کرد و از منابع و مآخذ آن شراغ گرفت تا پیشینه تاریخی اش مشخص گردد و درنتیجه شایسته است عرفان اجتماعی را در اندیشه عارفان برجسته مورد مطالعه و مداقه قرار داد.
از سوی دیگر شناخت مبانی عرفان اجتماعی ضرورتی اجتنابناپذیر در ساحت عرفان اسلامی است. بدین معنا که عرفان اجتماعی از رهگذر کدامین مبانی پشتیبانی نظری و علمی خواهد شد یا بر چه مبانی تقوم داشته و تکیه زده است؟ مبانی مقوم آن در عرفان نظری چه چیزهائی اند؟ مثلا مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و غایتشناختی عرفان اجتماعی چه چیزهای میباشند؟ و در عرفان عملی از چه مبانی ای برخوردار میباشد؟ به بیان دیگر مبانی عرفان اجتماعی در طی مقامات معنوی و مراحل عرفانی چیست؟
مثلا مسائلی چون: اسفار عرفانی و ترابط شریعت، طریقت و حقیقت در عرفان اجتماعی چگونه و چه نقشی دارند؟ آیا طبایع و مزاجهای سالکان واصل یا عارفان و اعیان ثابته و سرالقدر آنان در ورود یا عدم ورود، در اتمام یا عدماتمام اسفار سوم و چهارم عرفانی نقشآفرین و کارآمدند؟ چرا عارفان در روش و شیوه ورود به متن جامعه و تحولات اجتماعی متفاوت و حتی متفاوتاند؟
آیا زبان استعداد و استحقاق سالکان و عارفان در مقام تعریف و تحقق عرفان اجتماعی مطرحاند؟
یا وظیفهشناسی هر کدام طبق سرّ وجودی و حصه هستی آنها چنین اقتضائی دارد؟ و…این مسائل و مسائل مشابه عاملی است تا به بیان و تبیین مبانی عرفان اجتماعی در دو ساحت عرفان نظری و عملی اهتمام ورزیده و به این پرسش بنیادین پاسخ دهیم که آیا عرفان اسلامی در درون خود عرفان اجتماعی را پرورش میدهد یا به بیان دیگر آیا عرفان اجتماعی در دامن عرفان اسلامی زاده شده، رشد و تکامل مییابد یا امری بیرونی و عارضی بوده و اساساً عرفان اسلامی اجتماعی نبوده و عرفانی بنام عرفان اجتماعی مبنا و معنا ندارد؟