همواره به افرادی برخورد می کنیم که به عللی صاحب فرزند نمی شوند در حالی که علاقه شدیدی به آن دارند. علت آن، گاه عدم قدرت باروری زن و مرد هر دو است و گاه علت فقط در یکی از آن هاست.
این عاشقان بی قرار برای رسیدن به مقصود خود طرقی برمی گزینند.
نخست به سراغ درمان می روند و اگر از طرق پزشکی قابل درمان بودند به مقصد خود می رسند حتی گاه دیده شده که بعد از گذشت دوازده سال یا حتی 18 سال از ازدواج آن ها، به آرزوی دیرین خود رسیده و صاحب فرزندی شده اند.
اما آن هایی که از درمان مأیوس اند گاه از وجود فرزندخوانده بهره می گیرند، یعنی فرزندان افراد دیگری را که به هر دلیل توان نگهداری آن ها را نداشته اند به فرزندی خود می پذیرند، و با تمام مشکلاتی که این کار دارد به آن راضی می شوند، و این فرزندخوانده ها به تدریج جای فرزندان واقعی را در دل و جان و اعماق روح آن ها می گیرند. این امر از قدیم الایام حتی قبل از اسلام در میان مردم کشورهای مختلف رواج داشته است.
اما به تازگی با پیشرفت علوم و دانش های بشری به ویژه در زمینه پزشکی، راه دیگری به روی محرومان از فرزند گشوده شده و آن ها را به عالم جدیدی رهنمون گشته است و آن استفاده از «تلقیح مصنوعی» است که اَشکال و انواع بسیار زیادی پیدا کرده و در هر مورد برنامه خاص خود را دارد.
زیرا گاه مرد عقیم است، گاه زن و گاه هر دو، و گاه هیچ کدام عقیم نیستند ولی نطفه مرد ضعیف است و باید تقویت شود و یا رحم زن قادر به نگهداری و پرورش فرزند نیست. در این
موارد به ناچار نطفه مرد و زن را پس از تقویت، خارج از رَحِم ترکیب و تلقیح کرده، به رحم زن دیگری که «مادر جانشین» نامیده می شود و نویسندگان عرب لفظ نامطلوبی برای آن انتخاب کرده اند (رحم اجاره ای) انتقال می دهند.
از آن جا که این کار صور مختلفی دارد دانشمندان و فقهای اسلام اعم از شیعه و اهل سنت درباره احکام آن کتاب ها ومقالات زیادی نوشته اند ولی متأسفانه هنوز نقاط مبهمی دارد که نیازمند بحث و تحقیق و بررسی بیشتر است و ما آنچه را که دارای اهمیت بیشتری است و حکم پیچیده تری از نظر مبانی فقهی دارد در این نوشتار مورد بررسی قرار می دهیم.
کنگره :
BP198/6 /ت8ف2