کتاب تأثیر ابن سینا بر فلسفه دنس اسکوتوس نوشته دکتر مهدی عباس زاده میباشد و سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را به چاپ رسانده است.
این اثر در 2 بخش به بررسی فضای علمی فکری زمانه دنس اسکوتوس، زندگینامه و آثار او ،تفکر دنس اسکوتوس و نسبت آن با آرای ابن سینا پرداخته است.
درباره این کتاب باید گفت که درمورد جایگاه و اهمیت تفکر اسکوتوس آراء مختلف و بعضاً متعارضی وجود دارد. از منظر آن چه نوشتارِ حاضر - به گونه ای جدید- در پیِ تبیینِ آن است، اجمالاً می توان اهمیت او را از دو جهت، مورد بررسی و مداقه قرار دارد: اولاً از جهت تأثیرپذیری او از متفکران پیشین و به ویژه ابن سینا و ثانیاً از جهت نقد آراء متفکران پیشین و نوآوری ها و نظریه پردازی های فراوانِ فلسفی و الهیاتی او.
درک فضای علمی فکری زمانه هر متفکری همواره به مثابه مدخلی مهم و لازم بر فهم تفکر او به شمار می رود. هر متفکری با قسمی گفتوگوی آش کار یا پنهان با این فضا روبه رو میشود و نسبت به آن واکنش نشان میدهد.
تحقق نوآوری و نظریه پردازی و بالجمله عرضه افکار و آرای جدید، بر مطالعه دقیق و سپس نقد دستاوردهای علمی فکری موجود در هر دورهای متوقف است. این مطلب درباره اسکوتوس نیز صادق است. از این روی، پیش از پرداختن به زندگی نامه و معرفی آثار او، به شرح اجمالی فضای علمی فکری روزگارش، یعنی قرن سیزدهم میلادی، می پردازم.
قرن سیزدهم به لحاظ علمی و فکری، آغاز دوره پویایی و رشد یافتگی غرب مسیحی است. این قرن را می توان نقطه اوج فلسفه مدرسی دانست، چه فیلسوفان این قرن عمدتًا پایه گذار نظامهای فلسفی و سرمنشأ جریانهای فکری پس از خود شدند.
برخی از این نظامها به عنوان یک نظام فلسفی مستقل تا به امروز مطرح هستند؛ مانند نظام فلسفی آکوئینی، و برخی دیگر در قرون بعدی به مثابه نظام های فلسفی جریان ساز مطرح شدند؛ مانند فلسفههای آلبرتوس کبیر و راجر بیکن که دو جریان فلسفه آلمانی و انگلیسی از افکار آنان پدید آمدند.