«جید» در تلاش است تا با دنیایی که انگار قصدش شکست دادن اوست، مبارزه کند. او می داند که باید از همه ی فرصت های زندگی اش بهره ببرد و همیشه هم همین کار را کرده است؛ ولی فکر می کند شاید بهتر بود این فرصت ها پیش رویش قرار نمی گرفت. جید فکر می کرد زندگی اش از صد ها تکه درست شده که با هم در تضادند. آیا روزی می آید که این تکه ها کنار هم بنشینند؟ او دوست دارد بتواند در این دنیا کاری انجام دهد. آیا می تواند جایگاهش را در دنیا پیدا کند؟ و...