جنگ لیمونادی 1
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب جنگ لیمونادی 1
کتاب جنگ لیمونادی 1 نوشته ژاکلین دیویس میباشد و انتشارات کاگو آن را منتشر کرده است.مجموعهی خواهر و برادر جنگ برابر، داستانی است جذاب دربارهی بزرگ شدن و کنارآمدن با مسائل آن!
دو کاراکتر این مجموعه، ایوان و جسی، طی داستانهایی، به درکی از خودشان و رابطهی میانشان میرسند. نویسنده در این مجموعهی چهارجلدی، ظرایف و چالشها و نکات مثبت و منفی روابط خواهر و برادری را بیان میکند. مجموعه ترکیبی است هوشمندانه از شوخطبعی، سرگرمی، آموزش ریاضی، مفاهیم بازاریابی و کار با پول، آموزش قوانین کیفری و حقوق و درنهایت شعر و ادبیات.
علاوه بر همهی اینها، عقوبت جدالها را طنازانه آشکار میکند. این اثر ضمن تأ کید بر همکاری و تفاهم، پیوندهای خواهر و برادری را مستحکم میکند.
گرچه اطلاعات تجاری فراوانی دارد، وزن عاطفیاش سنگین و رها کردن آن در نیمه دشوار است. کودکان و نوجوانان در این مجموعه با مفاهیم و پدیدههایی مواجه میشوند که یا در کتابهای کودکان بسیار کم به آن ها پرداخته شده یا جمع همهی آنها در یک اثر میسر نشده است. مفاهیمی چون: مواجهه با ترسها، برخورد با خواهر و برادرها یا دوست مبتلا به اتیسم، تعیین حد و مرزها و خط قرمزها برای ماجراجویی، شیوهی صحیح مواجهه با آلزایمر ، پیری، بیماری.
کودک و نوجوان در این اثر تجربهی زیستهی کودکانی را درک میکند که در مزرعه بزرگ میشوند، چالشهای خانوادهی تک والدی را از نزدیک لمس میکند و برای رفع آنها راهنماهایی دریافت میکند و با کاراکترها، وقتی نمیدانند از پس دوراهیهای اخلاقی سربلند بیرون میآیند یا خیر، همسو و همدل میشود.
ما در دپارتمان کودک و نوجوان انتشارات کاگو، کیوی، مأموریت خود را آگاهی بخشی به کودکان و نوجوانان میدانیم و قصد داریم با محور قراردادن نقش خود کودکان و نوجوانان، آنان را به سوی رشد سوق دهیم و با انتشار این مجموعه، امید داریم قدمی در این راه برداریم و جایی در قلبهای پاک فرزندان سرزمینمان بیابیم.
گزیده کتاب جنگ لیمونادی 1
جسی سر درنمیآورد. اصلا متوجه نمیشد. چرا ایوان این طوری شده؟ دو روز بود که عجیبوغریب رفتار میکرد. آن نامه هم دو روز پیش رسیده بود. اما او چرا باید از این نامه آن قدر عصبانی بشود؟ جسی فکر کرد عجب معمایی شده، ولی حل معما خوراک خودمه. اما این معمایی بود که با احساسات سروکار داشت و جسی خودش میدانست چیزی از احساسات سرش نمیشود. توی تاریکی و خُنَکای زیرزمین نشست و به روز دوشنبه فکر کرد، همان روزی که نامه آمده بود.
قبل از آن، همه چیز عادی به نظر میرسید. با ایوان داشتند جلوی حیاط خانه بساط لیمونادفروشی آماده میکردند که پستچی رسید و یک دسته نامه به جسی داد. ایوان هیچوقت علاقهای به نگا ه کردن نامهها نداشت، اما جسی همیشه توی مسابقهها شرکت میکرد و امیدوار بود برنده شود. برای همین هم همان جا نامهها را زیرورو کرد. روی هر نامهای را که میخواند، میگفت «چه خسته کننده!» یک پاکت سفید دید و گفت «اینجارو! از مدرسه فرستادهن. گیرندهش مامانه. فکر میکنی چی باشه؟».. .