کتاب رستاخیز عاشقی نخستین رمان محمد سرشار است که مضمونی عاشقانه و اجتماعی دارد. این کتاب در انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است.
محمد سرشار در این کتاب رستاخیز عاشقی قهرمانی خلق کرده است که با وجود داشتن دلمشغولیهای فراوان روزمره، دغدغههایی والا از جنس عدالتخواهی و مبارزه با فساد دارد و در راه تحقق آرمانهایش نیز حاضر به هزینهکردن از داراییهای مادی و معنوی خود است. شخصیتهای اصلی داستان، یحیی و آمنه در کنار زندگی عاشقانه به مبارزه در راه رسیدن به آرمانهایشان، مشغولند. تاکنون آثار داستانی «توتفرنگیهای روی دیوار»، «زنها همه مثل هماند»، «بچرخ تا بچرخیم» و ... از محمد سرشار به چاپ رسیده است.
محمد سرشار در کتابش، «رستاخیز عاشقی» داستان عشق قوی بین یک طلبهی جوان به نام یحیی و همسرش آمنه را نوشته است. یحیی درگیر ماجرایی میشود که عشق او و همسرش و همچنین تلاشهایشان برای مبارزه کردن برای رسیدن به اهدافشان را پررنگ میکند. عناوین فصل های کتاب رستاخیز عاشقی عبارتند از:
با عشق تو برخیزم، برخیز که روز کار آمد، توفان موج خیز، مایه صد رستخیز، خیز از این خانه برو، فتادیم بدان سان که نخیزیم، بنشینم و برخیزم، به نام خوب تو مرده زگور برخیزد و خیز که این روز ماست.
با عشق تو برخیزم
برخیز که روز کار آمد
توفان موجخیز
مایه صد رستخیز
خیز از این خانه برو
فتادیم بدان سان که نخیزیم
بنشینم و برخیزم
به نام خوب تو مرده زگور برخیزد
خیز که این روز ماست
آمنه به نشانه پوزش خواهی عالمانه یحیا، کمی زانو خم کرد و نیم چرخی زد. روی عطر موها و تن آمنه در هوای بارانزده شبانه پخش شد و بر بینی یحیا نشست و دلش را لرزاند.
یحیی ژرفای ششهایش را از این آمیزه دل انگیز پر کرد؛ نفسش را نگه داشت و آهسته بیرون داد. سپس کیسهای ترمهای را که در پنجه دست گرفته بود، زیر بغل زد و دستان آمنه را در دست گرفت و با محبت، به او نگریست. در نیمه روشنای زیر سایهبان ورودی، نگاهش به چهره آرایش کرده عامل افتاد.
- چه کردهای آمنه جان؟!
لبهای آمنه از ذوق، کش آمد و قند در دلش آب شد.
- برای تو بود اگر زودتر میآمدی!
آمنه چند دم چشمایش را بست و سر خم کرد و به ناز، چانهاش را کمی بالا داد. نگاه یحیا روی چشمها و لبهای با تیز بینی رنگ شده آمنه دوید. آمنه در کشاکش شرم از پدر، فرار از نگاههای جستجوگر برادران و حواس جمع مادر، به میانهای از آرایش برای همسر آیندهاش رسیده بود. یحیا آهسته خواند:
اگر نبوسم و حسرت اگر ببوسم و شرم
شب خجالت من از لب تو در راه است...
به گرمای لبهای یحیا - که آرام و به درازا، روی گونه معقودهاش نشست - آمنه چشم باز کرد و سرخ شد. گفت: «آقا جان و داداشیها نبینند!» و شتابان سر را برگرداند تا پنجرههای خانه را بپاید.
یحیا نیم تنهاش را پس کشید. نفسش را بیرون داد و به لبخند گفت: حواسم هست عروسک زیبای من!
آمنه برافروخته بود. آب دهانش را پایین داد و برای اینکه حالشان دگرگون کند، کیسه ترمه را نشان داد و پرسید: این چیست؟
یحیا تغییر حال آمنه را فهمید اما به رویش نیاورد. نمیخواست سختی بردباری بازه عقد تا زفافشان را دشوارتر کند. پاسخ داد: قضیهاش مفصل است بانو. برایت میگویم.
برای دانلود کتاب رستاخیز عاشقی، بصورت الکترونیکی به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید و پس از دانلود آن را در اپلیکیشن مطالعه بفرمایید.
مشخصات کتاب رستاخیز عاشقی در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتابستان معرفت |
نویسنده: | محمد سرشار |
تعداد صفحه: | 309 |
موضوع: | داستان ایرانی، داستان کوتاه |
قالب: | الکترونیک |