کتاب حاضر، مشتمل بر شش داستان کوتاه فارسی با عنوانهای «تر و خشک»، «شبح»، «زیارت»، «فریاد بیصدا»، «نور در تاریکی» و «یک روز بهیادماندنی» است. در داستان «نور در تاریکی» میخوانیم: «صدای زوزه شغالها از دوردست به گوش میرسید. نسیم ملایمی بوی گل علفهای یونجه را با خود به همراه میآورد. قلعه قدیمی به دیوارهای گلی بلند که دیوارهایش از بوته و خار پوشیده شده بود، دور دهکده دیده میشد و اطراف آن تا دوردستها، دشت و درخت به چشم میخورد. از پنجره چهارگوش کوچک اتاق قلعه، نور قرمزرنگی داخل کوچه افتاده بود روی جوی آبی که از میان شاخ و برگهای درختان زردآلو میگذشت، صدای یکنواخت جیرجیرکها سکوت شب را شکسته بود».
... ترمینا ل با د یو ار ها ی دود زد ه اش پیدا بود. و بلند گوی تر مینا ل سا عت هارا پیج می کرد:
−مسا فرین محتر م تعا و نی شمار ه پا نز د ه، به سکوی شمار ه ی هفت...
صدای انعکاس بلند گوسراسر تر مینا ل را فرا گر فته بو د و با هیا هو ی مسا فران داخل ترمینا ل درهم آمیخته بو د.مسا فرا ن پیرامون اتو بوس هایی که درجایگا ه ایستاده بو د ند پرسه می زد ند.جوا ن ترها به صدای بلند گو،گوش می دادند.پیرمردها و پیر زن ها کنار چمدا ن های غبار گر فته نشسته بو د ند و گرم صحبت بو د ند...