کتاب از معرفت دینی تا حکومت دینی نوشته علی صفایی حائری میباشد و انتشارات لیله القدر آنرا به چاپ رسانده است. اگر آدمی در همین محدوده هفتاد سال مطرح باشد به بیش از سه اصل علم و اطلاعات، قراردادها و منافع مشترک هیچ احتیاج ندارد.
در این سطح بر فرض، خدا اثبات شود و یا در اعتقاد انسان ریشه بگیرد و بر فرض هم که رسول و ولیّ و مذهب، موثر و مفید باشند، اما هیچ ضرورتی ندارند و لازم نیست که مبنای زندگی فردی و جمعی انسان باشند. این زندگی بیشتر از علم و قرارداد و منافع مشترک، چیز دیگری را نمی خواهد.اما اگر آدمی برای وسعتی بیش از هفتاد سال و با توجه به عوالمی دیگر، چه محتمل و چه متیقن بخواهد برنامه ریزی کند و بخواهد برای این استمرار و ارتباط حساب باز کند، دیگر علم و تجربه و قراردادها و منافع مشترک کارگشا نخواهند بود و نه تنها علم که حتی عقل و فلسفه او و عرفان و قلب او هم کفاف این همه رابطه را نخواهند داد.
در این وسعت، آدمی محتاج وحی است. در این مختصر، نشان داده شده که چطور وحی، یعنی بینات و کتاب و میزان، یعنی روش ها و اهداف و احکام، به تربیت رسول و تربیت او و روش هایش و با توجه به قدر و استمرار و ارتباط انسان و با توجه به ارزش ها و اهداف او، به تقدیر و تربیت و تشکل انسان روی می آورد و معرفتی را تشکیل می دهد که این معرفت به عهد و عبودیت و این عبودیت به جمع و جامعه و روابط آدمی و سپس به حکم و حکومت، می انجامد.
این نوشته، نموداری است از معرفت دینی تا جامعه دینی، تا حکومت دینی که به مباحثی از قبیل شبهات در حوزه دین و حکومت دینی، حکومت در ادیان وحیانی، طرح کلی دین و نظام سازی و حکومت دینی در حوزه مسلمین و... میپردازد.
زندگی انسانی، پس از گذشت از مراحل مختلف و دست یابی به تمدّن و صنعت و حتی در جامعه ی جدید پس از صنعت و همراه موج سوم و ظهور کالای اطلاعات و علوم پایه، زندگی انسانی حتی تا این سطح متعالی و پیشرفته اگر در همین محدودهی هفتاد سال مطرح باشد، به سه اصل بیشتر احتیاج ندارد:
-1اصل علم و اطلاعات،
-2 اصل قراردادها،
-3 اصل منافع مشترک.
و در آن جا که تعارض منافع روی می دهد، ناچار باید منتظر تعادل جدید بود و از این اصل تعارض و تعادل به نظم های نوین و باز هم نوتر راه یافت.
در این سطح بر فرض خدا اثبات شود و یا در اعتقاد انسان ریشه بگیرد، و بر فرض که رسولان مؤثر و کارآمد باشند و بر فرض که مذهب مفید باشد، بر فرض تمامی این فرض ها، باز هم مذهب ضروری نیست. میتواند اهرم و وسیلهای باشد، ولی لازم نیست که مبنای زندگی فردی و جمعی انسان باشد. این زندگی بیشتر از علم و قرارداد و منافع مشترک را نمیخواهد.