هرگز آن شب از یادم نمی رود. شبی که مهمان استاد خود بودم. او رو به من کرد و گفت: «تو باید قرآن را مثل کتاب درسی بدانی و آن را مطالعه کنی. تا کی می خواهی فقط قرآن تلاوت کنی؟ وقت آن رسیده است که به فهم قرآن رو بیاوری».
این سخن مرا به فکر فرو برد، بیست بهار از عمرم می گذشت و من بارها قرآن را ختم کرده بودم; امّا برای یک بار آن را مطالعه نکرده بودم.
وقتی به خانه آمدم قرآن را برداشتم و بوسیدم، گویا دفعه اوّلی بود که می خواستم آن را مطالعه و در مورد آن فکر کنم.
آشنایی من با قرآن بیشتر و بیشتر شد و از شیرینی پیام های آن لذّت بردم.
همیشه با خود فکر می کردم ای کاش جوانان ما با پیام های قرآن، انس بیشتری داشتند تا این که تصمیم گرفتم در این زمینه، کتابی بنویسم.
هدف من این بود که دوستان خود را با مفاهیم قرآن بیشتر آشنا سازم. اکنون این کتاب را تقدیم شما می کنم.
کنگره :
BP9/خ37ی8 1392