کتاب سگ خوب قصه ما، اثر محمدرضا سرشار (مشهور به رضا رهگذر، نویسنده، گوینده برنامه رادیویی «قصه ظهر جمعه» است.»؛ «روایتی است از آزادگی و شجاعت؛ داستانی در ستایش سختکوشی و تلاش برای تحقق آرمانها.» شخصیت اصلی این کتاب مادهسگی یا همان «سگگَر» میباشد که با دیگر اعضای خانواده تفاوت دارد و از زندگی کردن مثل دیگر همنوعان خویش بیزار است و دوری میکند. این مادهسگ داستان ما علاقهمند به ماجرجویی است و میخواهد فردایی غرورآفرین برای خود بسازد و این آغازی میشود تا او، به عنوان سگ گله کمکحال چوپان باشد و در محافظت از گوسفندان با گرگها وارد نبرد شود.
منظره عجیبی دید؛ سه سگ درشت هیکل، با چهار حیوان دیگر، گلاویز شده بودند. حیوانها تقریبا شکل سگ بودند.
یادش آمد:
«گرگ...»
تمام بدنش به لرزه درآمد. مادرش همیشه با وحشت از گرگها یاد میکرد. کمی آن طرفتر، گله بزرگی بود. گاوها به هم چسبیده بودند و وحشتزده، «ما...ما» میکردند.
گوسفندها خودشان را زیر شکم گاوها مخفی کرده بودند و با تمام قدرت فریاد میزدند:«بع...بع!» مثل اینکه کمک میخواستند. بزکوچکی، دیوانهوار، از این طرف به آن طرف میدوید. پسرکی که معلوم بود چوپان گله بود، چوبدستی بزرگی به دست گرفته بود. و گله را جمعوجور میکرد...
سگ گَر جوان، گیج شده بود.نمیدانست چه کار باید بکند. دوباره به صحنه جنگ نگاه کرد: گرگها سعی میکردند خودشان را به گله برسانند. اما سگها، با همه نیرو، دفاع میکردند و نمیگذاشتند، هردو طرف، زخمی شده بودند...
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب خوبی بود مخصوصا برای نوجوانان که حس بی تفاوتی را از بین می برد...