کتاب خدا، قصه، مربی، اثر علیاصغر بنیحسن؛ نتیجهی جلساتی است که پیرامون مفاهیم و مسائل دینی و عقیدتی با نوجوانان و جوانان برگزار گردیده؛ در گام اول به مکتوب کردن مهمترین سخن؛ یعنی «بحث توحید و خداشناسی برای نوجوانان و جوانان» پرداخته که ریشهی تمام کارهای نیک و ترک کارهای ناپسند بدان بستگی دارد. شناخت خدا و ایمان به او که در روایات از آن به «معرفة اللّه» تعبیر میشود، سنگ بنای اسلام بوده و از ارزش بالایی برخوردار است. و در این رابطه با موضوع اصل وجود خدا به بیان چندین داستان پرداخته است. موضوع دیگری که در سیرهی تربیتی معصومان(ع)مطرح است تأکید و توجه بسیار به صفات خداوند و همچنین آشنا کردن مسلمانان با آن صفات میباشد. به همین دلیل مطالب این کتاب از حیث صفاتِ الهی دستهبندی شده است.
خدایی که وجود دارد (الله)
اللَّهُ اَّلذی خَلقَ السَّمَاَواتِ واْلارضَ...
«خدا، همان کسی است که آسمان و زمین را آفرید.» (ابراهیم / 32)
ماه و خورشید و این همه افلاک بیخود و بیجهت که بر پا نیست
ذرهها رهسپار و سرگردان جز به فرمان ربّ أعلا نیست
دل گواهی دهد که در عالم غیر از او دلبر و دل آرا نیست
پیرزن خداپرست
در سایه دیوارهای گِلی مدینه، چند نفر عبور میکردند. در بین آنان پیامبر(ص) با جامهای بلند دیده میشد که با یارانش صحبت میکرد و همه با دقت، سخنان پیامبر را گوش میدادند. در حال صحبت کردن به کوچهای دیگر پیچیدند. هنوز درباره وجود خدا سخن میگفتند. آن سوی دیگر، در میانۀ راه، پیرزنی دیده میشد که کنار درِ منزلش مشغول کار بود.
دستهای نحیف و لاغرش، چرخ نخریسی را میچرخاند. پنبههای سفید در دستان پیرزن میلغزید و به دور چرخ میپیچید. پیامبر(ص) در مقابل پیرزن رسید تا پیرزن آمد سلام کند، پیامبر(ص) به او سلام کرد. او هم پاسخ پیامبر را داد. بعد همان طور که چرخ را میچرخاند، نگاهش را به چهره پیامبر(ص) دوخت.
پیامبر(ص) لبخندی زد و از او پرسید: خدای خود را چگونه شناختی ؟.. .