کتاب مهاجر مهربان، بر اساس زندگی شهید اسماعیل دقایقی، نوشتهی محسن مطلق جلد یازدهم از مجموعه «قصه فرماندهان»، روایتی است داستانگونه از زندگی این فرمانده شهید در دوران هشت سال دفاع مقدس که با نثری ساده و روان به رشته تحریر درآمده است. وقتی می خواهیم از سرزمینی بهتر بدانیم باید قصه زندگی آدم هایش را بخوانیم . اگرچه می دانیم ورق ورق تاریخ شرح حماسه های مردم این سرزمین است . اما شاید هیچ دورانی را مثل سال های دفاع مقدس تجربه نکرده باشند . انگار در این سال ها فرماندهان به تنها چیزی که فکر نمی کردند پاداش های دنیوی بود . نه مدالی به سینه داشتند و نه حرف های عجیب و غریب می زدند . باورکردنی نیست که گاه تا آخرین لحظات زندگی برای عده ای ناشناس باقی می ماندند . قصه فرماندهان قصه واقعی مردان پارسا و شجاع این سرزمین است.
یک سالی میشد که او را به قم فرستاده بودند. آمده بود قم تا به کار یگان حفاظت از مراجع و علما سر و سامان بدهد. آن روزها اوج درگیری و ترور منافقین بود. گروهک منافقین هر کسی را که بیشتر به فکر مردم و مملکتش بود، ترور میکرد. از این رو مقابله با آنها و حفاظت از شخصیتهای روحانی و ارزشمند، کار مهمّی به حساب میآمد. اسماعیل طی آن یکسال، کارها را به سرانجام رسانده بود و حالا با آموزشها و تربیت نیروهای حفاظت، ترور علما و مراجع برای گروهکها کار سختی به حساب میآمد. او به نیروهایش یاد داده بود که حفاظت از یک شخصیت، یعنی ایثار و از خود گذشتگی. اما میدانست که این ایثار در جبهههای جنگ حال و هوای دیگر دارد.
در آن یک سال خیلی به جبهه فکر کرده بود و هر چه میگذشت بیشتر از ماندن در شهر و مشغول شدن به کارهای دنیا دلش میگرفت. تصمیم گرفته بود یکبار دیگر کتابهایش را دوره کند. به سراغ کتابهای علوم دینی و بحثهای فلسفی هم رفته بود، اما همه آن درس و بحثها و حالات روحی و عرفانی در مقابل آنچه اسماعیل در جبههها دیده بود، حقیر به نظر میآمدند. او بارها از علما و مراجع تقلید شنیده بود که آنها حاضرند سالها عبادت و خدمتشان را با یک شب نگهبانی بچههای جنگ عوض کنند.
نظر دیگران //= $contentName ?>
بسیارعالی...