کتاب جدال در زیویه در چهار بخش تدوین شده است. در بخش نخست، خاطرات شهید محمدتقی مشکوری (که به عنوان تخریبچی در جبهه ها حضور داشته) تحت نام یک بال و صد پرواز آمده است. در این خاطره ، نحوه حرکت مین گذارها در هنگام عملیات، شجاعت این عزیزان، ملاقات یکی از مجروحان با امام زمان (عج) و شهید شدن بسیجیان تخریبچی در میدان های مین وصف شده است.
در بخش دوم، خاطرات عباس پاسیار از جبهه های کردستان به چاپ رسیده است. در این خاطره ، مبارزه برای آزادسازی بانه و سردشت از دست کومله و نبرد در منطقه زیویه تشریح شده است. بخش سوم ، خاطرات ولی صابری تحت عنوان >دژ انصار< است که به فتح شلمچه و بیرون راندن دشمن از دژ مرزی و شهادت گروهی از بسیجیان اختصاص دارد. در بخش چهارم، خاطرات حمید حسینی ـ در مورد عملیات کربلای چهار و شناسایی مناطق اطراف شلمچه ـ آمده است .
عقربه ساعت 14:30 را نشان میداد. در محوطه داخل پادگان «خضر زنده» (شهدا) به اتفاق چند نفر از برادران ساعت استراحت را با صحبتهایی از مسائل مختلف، خصوصاً عملیات چند روز آینده که قرار بود انجام شود، سپری میکردیم. در همان حال متوجه شدیم تعدادی خودرو متعلق به سپاه وارد پادگان شدند و با سرعت، به سوی مسجد رفتند. همزمان یکی از برادرها دوان دوان به طرف ما آمد و در حالی که نفس نفس میزد با کلماتی بریده بریده گفت: «جبـ. جبه... جبهه میخواهیم بریم جبهه.» بدون درنگ، در حالی که با شنیدن این مژده خوشحال شده بودیم، به اتفاق روانه مسجد شدیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
چند ساعتی از شب و روزهای ایام مبارک شهرالله به خواندن این خاطرات گذشت. با اینکه آدم های متفاوت، از جاها و قضایای متفاوت و در زمانهای متفاوت، و همه بی خبر از یکدیگر گفته و نوشته اند، محصول همه ی این خاطرات، یک چیز است: همه از عظمت حادثه ی هشت ساله ی دفاع مقدس و تحول شگرفی که در دل و جان و فکر و عمل جوانان این کشور پدید آورده بود، خبر می دهند و ابعاد بی نهایت این معجزه ی الهی تاریخ را ـ بتقریب ـ نشان می دهند .. دریغ از آن روزهای فراموش نشدنی، دریغ از آن ماجرای معجزه نشان، دریغ از آن تجربه ی درس آموز و جان های پاکی که آن را شکل دادند .. و دریغ از آن جویبار رحمت و فضل خدا که کسانی چه زیرکانه و هوشمندانه از آن نوشیدند .. خوشا بحال آنان و افسوس بر جان های محرومی که در سرنوشتشان بهره از آن لطف بی حساب رقم نخورده بود. آنان که بهره مند شدند، به گذشت و مجاهدت و موقع شناسی ـ والبته بتوفیق حق ـ این نعمت را یافتند .. و ما ..
آیا نباید با هوشمندی و زیرکی، جویبار رحمت را که هرگز منقطع نیست ـ و هرگاه به گونه ئی و در مجرائی ـ بشناسیم و با گذشت و مجاهدت، توفیق الهی را جلب و خود را از آن سیراب سازیم؟ ..
در میان این نوشته، نوشته شهید از همه معطرتر و معنوی تر و مؤثرتر است و نوشته ی "ولی صابری"، از همه زیباتر و هنرمندانه تر ..
1370/12/23
نظر دیگران //= $contentName ?>
غیر از نه صفحه آخر که مربوط به یادهای قلاچه است بقیهاش خواندنی و جالبه...