امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
4,550
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب قله فریاد

کتاب قله فریاد به قلم محمدعلی آقامیرزایی با روایت خاطرات سردار شهید ذبیح ا... عاصی زاده که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. محمدعلی آقامیرزایی در گفتگو با پایگاه خبری سوره مهر در خصوص کتاب قله فریاد گفت: این اثر ویژه طیف سنی نوجوان و از مجموعه کتاب‌های قصه فرماندهان جنگ است که به بیان خاطرات و رشادت‌های سردار شهید عاصی زاده فرمانده شجاع تیپ ۱۸ الغدیر یزد در دوران دفاع مقدس می‌پردازد.

وی ادامه داد: این کتاب 10 روایت مختلف از کودکی تا شهادت سردار عاصی‌زاده را در 10 فصل مورد بررسی قرار داده است. اطلاعات به دست آمده درباره این رزمنده گرانقدر براساس منابع موجود تاریخی و همچنین گفت‌وگو با خانواده و همرزمان وی جمع آوری و تدوین شده است.

این نویسنده افزود: فصل نخست کتاب قله فریاد به صورت موجز و خلاصه اشاره‌ای به کل زندگی این شهید دارد و در فصل‌های بعدی سه روایت مختلف از تولد، کودکی و نوجوانی ایشان آورده شده است. از فصل پنجم به بعد نیز به حضور این شهید در جبهه‌های جنگ اشاره شده و کتاب در نهایت با روایت نحوه شهادت وی به پایان می‌رسد.

آقا میرزایی تصریح کرد: از آنجا که مخاطب اصلی این کتاب نوجوانان هستند سعی شده، خاطرات و مطالب به زبانی ساده و با روایتی داستانی منتشر شود. قصد داشتم تا با فضاسازی، پرهیز از کلی ‌‌‌‌‌‌‌‌گویی و شعارزدگی، خواننده نوجوان را با کتاب همراه کرده، با خصوصیت‌ها و رشادت‌های این شهید دفاع مقدس آشنا شوند. او کتاب قله فریاد را ماحصل سه ماه تحقیق و پژوهش دانست و با اشاره به مشکلات موجود در تدوین این خاطرات اظهار کرد: بزرگ‌ترین مشکل در راه نوشتن این اثر کمبود و کلی بودن اطلاعات موجود در این زمینه بود. به همین دلیل برای اطلاع از جزییات زندگی شهید به گفت وگو با خانواده و همرزمان او پرداختم تا تمام جوانب زندگی ایشان بازتاب داده شود.

گزیده کتاب قله فریاد

صدای یک‌ریز شلیک تیربارها، سلاح‌های انفرادی، شلیک مستقیم تانک‌ها و انفجار توپ و خمپاره‌ها کرکننده بود و بند دلمان را پاره می‌کرد. چسبیده بودیم به سینۀ خاکریز نعلی‌شکلی که جلو‌ترین نقطۀ برخورد با دشمن بود. خورشید مستقیم می‌تابید روی ما و مغز سرمان توی کلاه آهنی می‌جوشید. هوا پر بود از بوی باروت و دود و گردوخاکی که پس از هر انفجار، مثل مه، با باد از روی ما می‌گذشت و لایه‌ای از خاک را، مثل ملافۀ چرکی، همه‌‌جا می‌کشید. فرماندۀ محور از این‌سو به آن‌سوی خاکریز می‌دوید و به نیروها سرکشی می‌کرد. با امدادگران مجروحان را پشت سنگر می‌آورد و بچه‌ها را تشویق به مقاومت می‌کرد. 

هجوم به سمت دشمن فقط از محور ما کامل شده بود و دیگر نیروها نتوانسته بودند جناحین را پر کنند و به این دلیل، از سه طرف در محاصره قرار داشتیم. اگر عراقی‌ها ما را قیچی می‌کردند، کاملاً در چنگال آن‌ها گرفتار می‌شدیم و شهادت یا اسارت، سرنوشت ما می‌شد. ازاین‌رو، عاصی‌زاده، فرماندۀ محور، تمام توان خود را به کار می‌بست تا دشمن نتواند ما را دور بزند. می‌گفتند عملیات والفجر مقدماتی از مدت‌ها قبل لو رفته و دشمن هوشیار شده و با تمام قوا خودش را آمادۀ مقابله با ما کرده است. از زمین و زمان آتش می‌ریخت.

صفحات کتاب :
94
کنگره :
‫DSR1626‭‬ ‭/ع2‫‬‭آ7 1390
دیویی :
‫‬‭955/0843092
کتابشناسی ملی :
2553982
شابک :
978-600-175-261-2
سال نشر :
1390
شابک دیجیتال :
978-600-03-1877-2

کتاب های مشابه قله فریاد