کتاب آران دایان نوشته جناب آقای کیان گلوانی منتشر شده در نشر متخصصان می باشد.
پسرک سرسیاه دورگه بهتنهایی در حیاط دبیرستان ملی شیشه شهر مشغول پرسهزدن بود که استاد لاوی او را نزد خود فراخواند و به محبوبترین دانشآموزش خبر رفتن خود برای همیشه از کشور را داد، این خبر برای آران به این معنا بود که دوباره بعد از شب روشن خانوادهاش را از دست بدهد، خانوادهای نخبه که در کودکی و در یک فاجعه هستهای از دست داده بود پس تصمیم گرفت قاچاقی دژ دلفین را ترک کرده و وارد کشتی کروز هرمینا–338 که استاد لاوی با آن میخواست سفری به دور دنیا را آغاز کند شده و با او همراه شود.
در این فرآیند او با دوقلوهایی اهل جانگلند آشنا شد؛ کشوری جزیرهای که سال هاست ارتباطش را با جهان بیرون قطع کرده و با هیچ کشوری روابط دیپلماتیک ندارد و شناخت دیگر مردمان از آن تنها به شایعات عجیبی که پیرامونش وجود دارد محدود میشود. آخرین دایان زنده هرگز گمان نمیکرد این ورود غیرقانونی و آشنایی با دوستان جدیدش موجب ثبتنام او در یک آکادمی علوم غریبه تحت نظر سازمان ملل و تسخیر شدنش توسط ایزد باستانی آتش و شب تمدن آشور بشود و در طی تقابل برای رهایی یافتن از این ایزد و اثبات بیگناهی خود در پروندهی قتل ماندانا پرسی افسر موتورخانه کشتی پاسخی فراطبیعی برای مجهولات فاجعهی هستهای که او را یتیم، خاندانش را بیآبرو و کشور پردیسیا را با بزرگترین فاجعه زیستمحیطی تاریخ بشر روبهرو کرده بشود؛ پاسخی که بیاغراق بدترین حالتی بود که میتوان متصور شد.
تقریباً یک ماه گذشت؛ یک ماهی که قرار بود آران با تمرکز کامل به امتحاناتش برسد ولی برای او بیشتر پر از استرس و اضطراب در مورد تمامی مسائلی شد که همسن و سالهایش با آن دست به گریبان بودند او پانزده ساله بود.
در کشورش افراد در این سن از مقطع راهنمایی به دبیرستان میروند و باید رشته مورد علاقه خود را از بین علوم ریاضی تجربی و انسانی برای ادامه تحصیل انتخاب کنند و بعد از پایان دبیرستان بر اساس همان رشتهی دبیرستان رشتهی دانشگاهی خود را برگزینند؛ همین امر موجب شد که آران دچار کشمکش درونی زیادی شود. او به هر سه بعد علوم علاقه داشت اما توانایی تحصیل در هر سه را نداشت و از طرفی آینده برایش از همیشه مبهم تر بود.