کتاب نمی از ایثار نوشته محمدرضا بابایی ابرقویی از انتشارات خطشکنان، یکی از آثار ادبی و فرهنگی است که به موضوع ایثار و فداکاری میپردازد. این کتاب با نثری روان و تأثیرگذار، به بیان داستانها و روایتهایی از ایثارگران و شهدا میپردازد و خواننده را با مفاهیم عمیق ایثار، از خودگذشتگی و عشق به وطن آشنا میکند.
محمدرضا بابایی ابرقویی به عنوان نویسنده این اثر، سعی کرده است با استفاده از تجربیات و تحقیقات خود، روایتهایی ملموس و تأثیرگذار از زندگی افرادی که در راه دفاع از ارزشها و آرمانهایشان ایثار کردهاند، ارائه دهد. این کتاب نه تنها به عنوان یک اثر ادبی، بلکه به عنوان منبعی برای الهامبخشی و آشنایی با فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه ایرانی شناخته میشود.
انتشارات خطشکنان نیز به عنوان ناشر این کتاب، در حوزههای ادبیات دفاع مقدس و فرهنگ ایثار فعالیت دارد و آثار متعددی در این زمینه منتشر کرده است. کتاب نمی از ایثار نیز در همین راستا، به عنوان اثری ارزشمند در حوزه ادبیات پایداری و ایثار شناخته میشود.
اگر به دنبال آثاری با محوریت ایثار، شهادت و ارزشهای انسانی هستید، این کتاب میتواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.
قبل از اینکه به منطقـه جنگی بـا دشـمن بعثـی وارد شـوم مـدتی در کردسـتان خدمت میکردم. گردان ما از سقز به سمت بانه در حرکت بود، هنگام مغـرب به درهای رسیدیم که دستور رسید امشب را باید همین جا بمـانیم و فـردا صـبح مسیر را ادامه دهیم. بنابراین قرار شـد بـا گفـتن اذان، نمـاز مغـرب و عشـا را در همان جا اقامه کنیم. وقتی خواستم بالای بلنـدی بـروم و اذان بگـویم، مسئول آن مقـر بـه مـن گفت: کجـا آقـا؟ گفـتم: مـیخـواهم بـروم بـالای دره اذان بگـویم. او گفـت: تاکنون دو نفر بخاطر اذان در همین مکان بـه شـهادت رسـیدهاند. وقتـی افراد اذانگو ذکر «اشهدانّ علیاً ولی الله» را بر زبان آوردند، تیری از سمت منـازل روبرو شلیک میشد و با اصابت به پیشانی به شهات رسیدند. شـما هـم وقتـی بروید و شروع کنید شهید خواهید شد.
در جواب آن فرد گفتم: من بـالای دره میروم و با صدای رسا اذان میگویم و اگر به شهادت برسم افتخار مـیکـنم. افتخار میکنم زمـانی جان سپارم که ذکر «اشهدانّ علیاً ولی الله» بـر زبانم جاریست. وضو گرفتم و اذان را شروع کردم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. هرگـاه بـه یاد آن اذان میافتم احساس خوبی به من دست مـیدهـد. در تمـام عمـر لذتی بالاتر از آن را به یاد ندارم. وقتی به یاد آن شب میافتم که با عشق به شـهادت، با صدای رسا اذان گفتم، لذت میبرم.