کتاب سفر به سوی خدا، اثر خواندنی سوسن طاقدیس با تصویرسازی دلنشین و زیبای سیدحسام الدین طباطبایی؛ به شرح معراج حضرت محمد (ص) پرداخته است.
اگر نمیخواستی، بهشت شب نداشت و براق نمیخواست. نمیتوانست دل از دشت و سبزهزار بکند و در نور آنها را تماشا نکند. نمیتوانست لحظهای آن گلهای زیبا و زنده را نبوید که مثل آب شفاف بودند. جریان زندهی زندگی از ورای وجودشان دیده میشد و عطرشان را به سوی او میافشاندند.
براق یک بار دیگر سرتاسر دشت را دوید. یالهای حریریاش در باد به هر سو پر میکشید و مثل شعلهای از نور میدرخشید؛ انگار که هزارهزار الماس کوچک بر هر مویش نشانده باشند، رنگ و وارنگ میشد. دم پریشانش آن چنان بلند و ابریشمین بود که چون میچرخید، همهی پیکرش را میپوشاند؛ گویی او را در پردهای شفاف از نور و رنگ پوشانده باشند. میدیدی و نمیدیدیش. و چون چنین میشد، آه لطیفی از گلهای دشت برمیآمد که همه عاشق و مفتون، خیرهی او بودند.
براق بر دو پا جست؛ بالها را گشود. بالهایش همچون لایههایی از نور و غباری لطیف مینمود. میان زمین و آسمان چرخید. گلها هلهله کردند و او خود را به آغوش باز آنها انداخت. سپس سر بر خاک سرخفام و عطرآگین نهاد. نفسنفسزنان صبر کرد تا کمی آرام شود. نزدیک صورتش جوانهای از خاک رویید؛ بالید؛ بلند و بلندتر شد. برگهای کوچکش به هزار رنگ سبز درخشان و تابنده درآمد و چون او را در نزدیکی خود احساس کرد، خم شد.. .