کتاب سفرنامه ناصرِ خسرو یادداشتهای نوشته شده توسط ناصر خسرو قبادیانی بلخی و گزارشی از یک سفر هفتساله است. این سفر در ششم جمادیالثانی سال ۴۳۷ قمری از مرو آغاز شد و در جمادیالثانی سال ۴۴۴ قمری با بازگشت به بلخ پایان پذیرفت. سفری به بلاد روم و مصر و حجاز و بینالنهرین که طی آن چهار بار زیارت خانه خدا کرده، از شهرها و روستاهای بسیاری گذشته، مراکز عمده تمدن اسلامی و عمارات و ابنیه تاریخی و مذهبی بسیاری را دیده و با زندگی اقوام گوناگون و طرز معیشت آنان آشنا شده و به دیدار رجال تاریخی و فرهنگی و سیاسی متعددی نایل شده است.
ناصر خسرو در نگارش صاحب سبک است و اغلب با گفتن «من که ناصرم» به خود اشاره میکند و از عملی خاص یا چیزی که در جایی دیده سخن میگوید. از شواهد موجود در خود سفرنامه میتوان استنتاج کرد که آن را بعد از سفر از روی یادداشتهای میان راه نوشته است. با توصیف قصبات و شهرها با نثری نسبتأ ساده، اعتماد خواننده را جلب میکند. ناصر خسرو تلاش نمیکند با مهارتهای لفظی و بیانی خواننده را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه میکوشد با شرح دیدنیها و عجایبی که طی سفر مشاهده کرده است، چنین کند.
سفرنامه ناصر خسرو در سال ۱۸۸۱ میلادی به همت شارل شفر به زبان فرانسه ترجمه و در پاریس منتشر شد. ناصرخسرو که به زبان پارسی سفرنامه خود را مینگارد، در درجه نخست برای مخاطب پارسی مینویسد، تا زمانی که در خاک پارسی زبانان (ایران) است، توضیحات او از مکانها و شهرها بسیار کوتاه و اندک است. در عوض، او بهجای توصیف شهر و مکانها حکایت بین افراد سرشناس را برای گزارش انتخاب میکند، که ذهن خواننده را بهجای توجه به سرزمین به آن فرد سرشناس منحرف کند. با این حال، به محض رسیدن به مراکز تجاری اصلی شام، این رویه توسط ناصرخسرو به یکباره تغییر میکند. بسته به اهمیت آنها، توصیف تقریباً سیستماتیکی را به تکتک شهرهای شام اختصاص میدهد که همیشه مهمترین نکات آن وضعیت آبرسانی، معماری مساجد آنها و قیمتها و عرضه اقلام روزمره است. به محض اینکه وارد حوزه نفوذ اصلی فاطمیون میشود، توضیحات مفصل و ستایش آمیزتر خود را افزایش میدهد. سفرنامه ناصر خسرو نخستین اثر موجود از آثار منثور ناصر خسرو است.
از آنجا برفتیم به شهری رسیدیم که آن را عِرقه میگفتند. چون از عِرقه دو فرسنگ بگذشتیم، به لب دریا رسیدیم و بر ساحل دریا روی از سوی جنوب چون پنج فرسنگ برفتیم، به شهر طرابلس رسیدیم و از حلب تا طرابلس چهل فرسنگ بود؛ بدین راه که ما رفتیم روز شنبه پنجم شعبان آنجا رسیدیم. حوالی شهر همه کشاورزی و بساتین و اشجار بود و نیشکر بسیار بود و درختان نارنج و ترنج و موز و لیمو و خرما و شیره نیشکر در آن وقت میگرفتند.