کتاب روانشناسی خود، اثر رضا پورحسین؛ به دلیل بحث درباره یکی از مهمترین مفاهیم روانشناختی، به عنوان یک منبع درسی مورد توجه اساتید و دانشجویان رشته روانشناسی به ویژه در درسهای روانشناسی شخصیت و روانشناسی تحولی قرار گرفته است. برجستگی این کتاب، نگاه آن به چگونگی پدیدآیی و رشد خود میباشد.
کودک در اثر استقرار ساختِ "من"، به تدریج خود را از دیگر یا دیگران، چه انسانها و چه اشیاء، بازشناسی و خویشتن را به عنوان یک ارگانیزم متمایز در نظر میگیرد. حرکت تحولیِ خود تدریجی بوده و رشد آن ضمن انسجام بخشیدن به شخصیت فرد، آگاهی وی را از ویژگیهای درونی و بیرونی وی افزایش میدهد.
درکتاب روانشناسی خود، ضمن بیان ویژگیهای سازه خود و تعریف انواع آن از نگاه روانشناسان برجستهای چون ویلیام دیمون و دانیل هارت، دستورالعملی برای ارزیابی و تعیین سطح تحولی آن به طور دقیق مطرح شده است. به گونهای که با توجه به آن، دانشجویان میتوانند میزان سطح تحول و نمره خود را ارزیابی و محاسبه نمایند.
فصل دوم: خودپنداشت و ابعاد آن
خویشتنپنداری یا خودپنداشت
یک شخص ، مجموعه ادراکهای مربوط به خود و صفات و رفتار خویش و نیز نگاه دیگران را در یک تصویر کمو بیش منسجم و مستحکم و بیشوکم عینی متشکل میکند که این کلیت را میتوان درک از خود و یا خودپنداشت نامید (مای لی، 1380). خودپنداشت همان خود ادراکشده است که نظر عینی فرد را از مهارتها، خصوصیات و تواناییهای خویشتن بیان و توصیف میکند.
شیولسون و همکاران (1976)، خودپنداشت را به عنوان ادراک یا فهم هر شخص از خود تعریف کردهاند (واتس لوند و آرچر، 2001). پرکی(1988)، خودپنداشت را به عنوان مجموعۀ پیچیده، سازمانیافته و پویا از باورهای یادگرفتهشده، بازخوردها و نظراتی که هر شخص دربارۀ هستی خویش دارد، تعریف کرده است.
همچنین الحسن (2000) آ ن را به عنوان یک محصول تربیتی و شکلگرفته در درون فرد میداند که به منزلۀ یک متغیر میانجی، متغیرهای دیگر ر ا چون پیشرفت و موفقیت، به ویژه موفقیت تحصیلی توصیف میکند. مارکوزوورف(1987)، خودپنداشت را پاسخ فرد به جملۀ «من که هستم» میدانند که توصیفکنندۀ خلقیات، تواناییها، نگرشها و احساسات فرد است.. .