کتاب دولتهای شکننده، اثر لوترا بروک، هانس هنریک هلم، جرج سورنسن و میشل استول با ترجمه احمد رشیدی؛ ریشههای جنگ و خشونت در دولتهای شکننده را از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار میدهد و در همین راستا اهمیت شکافهای قومی و سایر شکافهای اجتماعی و همچنین انگیزههای اقتصادی برای استفاده از زور را توضیح میدهد.
با وجود این، تأکید اصلی کتاب این است که عوامل سیاسی در ایجاد خشونت نقش مهمتری دارند . در این چارچوب بر روی رفتارهای نخبگان و و یژگیهای ساختاری دولتهای شکننده و تعامل آنها با یکدیگر تمرکز میکند. با این توضیح که فقدان انحصار کارآمد برای اعمال قدرت مشروع راه را برای توسل به خودیاری به عنوان روشی برای تأمین امنیت باز میکند.
خودیاری برای تأمین امنیت به نوبهی خود موجب ناامنی میشود و ناامنی نیز به سهم خود منجر به اتخاذ سیاستهایی میگردد که مبتنی بر قبیلهگرایی، حامیپروری و کسب پشتیبانی از طریق بسیج هویتهای قومی یا مذهبی میباشد؛ اقداماتی که جملگی و یژگیهای ساختاری شکنندگی این دولتها را تقو یت میکند. بدین ترتیب کتاب دولتهای شکننده نشان میدهد که چگونه مشکل انحصار خشونت موجب ایجاد و بقای دولتهای شکننده میشود.
فصل اول: ویژگیهای اصلی دولتهای شکننده
همانگونه که قبلا اشاره شد دنیای دولتها بسیار متنوع است و این موضوع در مورد دولتهای شکننده هم صدق میکند. متفاوت بودن پیشینه تاریخی و منحصربهفرد بودن خصوصیات هر دولت یک حقیقت است. بر خلاف این پیشزمینه، برخی از ناظران به طور کلی با عنوان کردن مفاهیم دولت شکننده یا شکستخورده مخالفند. آنها معتقدند اصولا تعمیم مفاهیم کار اشتباهی است، چرا که این برچسبهای کلی طیف گستردهای از مصادیق را در بر میگیرند.
برای مثال، از یکسو شامل کشوری میشود که حدود یک دهه دستخوش فروپاشی شده، تا حدی که هیچ تشکیلات دولتی در آن باقی نمانده و از سوی دیگر دربرگیرندهی کشورهایی چون سودان، عراق و کره شمالی است که اگر چه شکننده محسوب میشوند ولی هیچگاه دچار فروپاشی نشدند. برخی از این دولتها (مثل چاد) از نظر ظرفیت نهادهای رسمی ضعیفاند، اما برخی دیگر مثل کلمبیا از این نظر دولت ضعیفی نبوده و توانایی کنترل درگیریهای داخلی را داشته است. برخی دولتهای دیگر همچون لیبریا و سیرالئون برای دوره طولانی درگیر جنگ بودند، اما دولتهای شکنندهای چون بنگلادش و کرهشمالی هرگز درگیر جنگ نشدند.. .