کتاب خداحافظ کرخه نوشته داوود امیریان است. کتاب از 4 بخش تشکیل شده است و هر بخش شامل چند فصل. موضوع این کتاب جنگ ایران و عراق است. هرفصل این کتاب به موضوعی خاص اشاره دارد و به طور سلسله وار پشت سر هم می آیند و یک داستان را شکل می دهند. ابتدا از جریان اعزام شروع می شود و سپس به اردوگاه و جریان حملات و عملیات ها و در انتها بازگشت به خانه. داستان به زبان شیرین و ساده برای نوجوانان نوشته شده است.
من متولد 1349 هستم. در حالی که حداقل سن برای اعزام هفده سال تمام بود. با یکی از دوستانم که قبلاً به جبهه رفته بود، مشورت کردم. قرار شد فتوکپی شناسنامه ام را دست کاری کنم. همین کار را کردم و به پایگاه ابوذر رفتم. پذیرش بسیج، طبقه دوم بود. عرق سردی تنم را می لرزاند. تا به حال از این کارها نکرده بودم. با دلهره وارد اتاق شدم. مردی پشت میز نشسته بود. تا مرا دید با نگاهی براندازم کرد و بی مقدمه پرسید: «متولد چه سالی هستی؟ »
48 ... متولد 1348 هستم.
نگاهی حاکی از تعجب کرد و با لحنی خاص گفت: «یعنی شونزده ساله هستی. پسر ما رو سیاه نکن! هر روز صد نفر مثل تو ما رو اینجا دست می ندازن. اون وقت تو می گی شونزده ساله هستی؟ » نفسم بند آمده بود. بریده بریده گفتم: «بابا من شونزده ساله هستم. تو رو به خدا بهانه نیارید. » کپی شناسنامه را گذاشتم روی میز، اما قبول نکرد. قبلاً گفته بودم که پدرم شناسنامه من و خودش و مادرم را با خود به مأموریت برده و فقط کپی آن را دارم. آخر اگر شناسنامه خودم بود، می بایست شناسنامه پدر یا مادرم را هم می آوردم. به هر جهت قبول نکرد تا. . . نمی دانم چرا زدم به سیم آخر و گریه کنان فریاد زدم: «برادر تو می خوای من پانکی بشم! می خوای من مفسد بشم! به خدا اگر نذاری جبهه برم، فاسد و دزد می شم! اون دنیا جلوی امام حسین رو می گیرم و از دست تو شکایت می کنم و. . . » خودم هم نفهمیدم این جملات را از کجا آوردم، اما هر چه بود، اثر خودش را کرد. در حالی که اشک در دیدگانش جمع شده بود، فرمی را جلویم گذاشت و گفت: «بیا بابا! دست از سر ما بکش.» فرم ها را توی هوا قاپیدم و سریع پر کردم و پرسیدم: «خوب کجا باید برم؟ » یواش, یواش. دیر اومدی می خوای زود بری. باید مصاحبه بشی و بعد اگه قبول شدی، اعزام می شی.
«بسم الله الرحمن الرحیم
این کتاب شیرین و ساده، زندگی و احساس و جهتگیریهای بسیجی را بخوبی تشریح میکند. نویسنده که خود یک بسیجی با همهی بار فرهنگی این کلمه است، با بیان بعضی از جزئیات بظاهر کم اهمیّت، آن امر مهم را تصویر و ترسیم کرده است. با اینکه جوانی کم سن و سال است، بسی پخته تر از عمر خود می نویسد و میاندیشد. گاه در نقل حوادث، تسلسل طبیعی و منطقی رعایت نشده است. باری، این یکی از کتاب های خیلی خوب در مجموعه خاطرهها است.»
(70/12/20)
نظر دیگران //= $contentName ?>
خیلی زیبا...
عالی...
عالی...