جبر و اختیار از موضوعهای بسیار مهم کلامی-دینی است که در عرفان و فلسفهٔ اسلامی همواره دربارهٔ آن بحث شده است و مکتبهای کلامی با استناد به استدلالهای نقلی و عقلی یا به جبر مطلق، یا به اختیار مطلق، یا به آمیزهای از هر دو یا به اَمرٌ بینَ الاَمْرَیْن اعتقاد ورزیدهاند. البته مولانا در مقام اندیشمندی کامل که در بسیاری از دانشهای دینی عصر خود صاحبرای است از جنبههای متعددی به این موضوع نگریسته است.
به همین علت مولانا در نوشتههای خود، ببهویژه مثنوی معنوی و نیز در حکایتها و مناسبتهای مختلف، باورهای اهل نظر را دراینخصوص به میان کشیده و دیدگاههای مخالف و حتی متضاد را بهگونهای با آیهها، حدیثها، نقلقولهای تاریخی و همچنین استدلالهای عقلی مستدل ساخته که گاهی مخاطبانِ خود را چنان در حیرت فرومیبرد که در ترجیح یک نظر بر دیگر نظرها فرومیمانند و بهدرستی درنمییابند که سرانجام، شخص مولانا کدامیک را بر دیگری برتری بخشیده است!
لذا در میان مخاطبان، برخی وی را جبری و برخی دیگر اختیاری خواندهاند. به دیگر سخن، او را در این بحث متزلزل دانستهاند. بر کسی پوشیده نیست که وی از نگاه عارفی مسلمان، با اثبات عجز ذاتی فلسفه در پاسخگویی به این موضوع میکوشد تا در عین حفظ قدرت مطلقهٔ الهی، اختیار آدمی را در پـای ضرورت و جبـر قربـانی نکند و آن را تا حدی لطیف نماید و با طرح مسئلهٔ «عشق» به دوگانگی جبر و اختیار برای همیشه پایان بخشد.
کتاب آهوی لنگ به قلم دکتر کاظم بازافکن به بررسی دیدگاههای مولای در باب جبر و اختیار میپردازد.
معنای جبر و اختیار
جبر در لغت به معنای «شکسته را بستن و استخوان شکسته را اصلاح کردن است». (صفیپور،1390، ذیل کلمهٔ جبر)؛ و خداوند را از آن جهت جبار گویند که دلهای شکسته را پیوند میدهد یا نقصهای مخلوقها را با افاضهٔ وجود خود برطرف میکند.
همچنین در تعریف آن گفتهاند: «الجبرُ نفی الفعل حقیقهً عن العبـد و اضـافته الـی الرّب تعالی.» (حسنزادهٔ آملی، 1394: 30) نیز به معنای وادار کردن یک شخص از روی اکراه به انجام دادن کاری یا بازداشتن از ارتکاب عملی به کار رفته است. معنای اصطلاحی آن با معنای اخیر یعنی وادار کردن به کار مرتبط است؛ زیرا جبر در اصطلاح در برابر قَدَر به معنای نفی فعل از انسان و نسبت دادن آن به خداوند است. منظور از فعل، کارهای ارادی آدمی است که در نظر اهلجبر همانند وجود آدمی مخلوق حق تعالی است و او در انجام آنها نقشی ندارد.
در اصطلاح، اختیار در مقابل جبر قرار دارد و به معنای انتخاب کردن یا برگزیدن یک چیز از میان دو یا چند چیز، با ارادهٔ آزاد انسانی است؛ بدان شرط که با انتخاب به اجبار و اکراه صورت نگیرد و آنسان که همهٔ معتزله تصریح کردهاند، آدمی نه به اجبار، بلکه به اختیار کارهای خود را انجام میدهد که او خود فاعل رفتار نیک و بد خویش است و به همین سبب در سرای دیگر سزاوار کیفر یا شایستهٔ پاداش میشود. همچنین از اختیار به برتری دادن آزادانهٔ یک چیز بر دیگر چیزها یا اولویت بخشیدن یکی از دو طرف مساوی (فعل و ترک) بر دیگر طرفها تفسیر شده است.