کتاب مادر ماکسیم گورکی با ترجمه علی اصغر سروش به رشته تحریر درآمده و در انتشارات امیرکبیر منتشر و در دسترس علاقه مندان به کتاب های داستانی قرار گرفته است.
کتاب مادر ماکسیم گورکی، جز «کتاب های کلاسیک» و «ادبیات کارگری» است که روشی برای جنگیدن را نشان داده و به روایتی از یک عشق پرداخته؛ عشقی که یک مادر به کودک خویش دارد، عشقی که کوششی را به تصویر می کشد که یک مادر برای خوشی و نیک بختی خویش، فرزند و دیگران بر دوش خود می کشد.
کتاب حاضر بر اساس واقعیت و به توصیف اشخاصی به نام «پلاژیا ولاسوا - مادر و پسرش پاول» و روزگار سخت و هولناک کارگرانی پرداخته که در «سال های منتهی به انقلاب 1905 روسیه» زندگی و به تحلیل آن زمان و اتفاقاتش می پردازد.
نیلوونا (مادر)، شخصی بی سواد است که زن یک کارگر و هم مادر یک کارگر می باشد. زنی که به جز تحمل این سختی ها باید شوهر بداخلاق و دست بزن خویش را هم تحمل کند. ولاسف، شوهر نیلوونا مردی است که هیچ تلاشی برای تغییر زندگی خانواده خود نمی کند و همچنان به زندگی «نابسامان و ابلهانه ی» خود ادامه می دهد. زندگی که در چنگال غول هایی از جنس آهن یعنی همان کارخانه ها گرفتارند. اما نیلوونا، با این که خواندن و نوشتن نمی داند ولی راه و رسم مبارزه را به خاطر فرزندش می آموزد و این می شود آغازی برای یک تغییر بزرگ واساسی.
میخائیل ولاسف قفل ساز، مردی مغموم و گرفته که چشمانی کوچک حاکی از بی اعتمادی و بدبینی در زیر ابروانی انبوه داشت و در چنین وضعی زندگی می کرد. این شخص بهترین قفل ساز کارخانه و گردن کلفت محله بود حتی با رؤسایش به خشونت رفتار می نمود. بدین جهت مزد کمی به او می دادند. روزهای یکشنبه این مرد یک نفر را کتک می زد به همین خاطر همه از او می ترسیدند و هیچ کس او را دوست نداشت. چندین بار بعضی ها خواسته بودند کتک مفصلی به او بزنند ولی موفق نشدند. وقتی که ولاسف پیش بینی می کرد که کسی قصد حمله به او دارد سنگ یا تخته یا قطعه آهنی را برداشته پاهایش را باز می کرد و محکم می ایستاد و خاموش منتظر دشمن می شد. صورتش که از چشم ها تا گردن با ریش سیاهی پوشیده بود و همچنین دست های پشم آلودش همه را به وحشت می انداخت مخصوصا از چشمان نافذ و نگاه تند او که مانند مته تیزی از شخص عبور می کرد می ترسیدند. وقتی که انسان به نگاه او بر می خورد حس می نمود که در مقابل نیروی وحشی و بی باکی قرار دارد که حاضر است از روی بی رحمی حمله کند.
با صدایی گرفته می گفت: پست فطرت ها برید گمشید.
در پشم انبوه صورت، دندان های درشت و زرد او سبعانه می درخشید. دشمنانش دشنام گویان عقب می رفتند.
باز فریاد می کرد: ای پست فطرت ها!
نگاه او زشت و زننده همچون درفشی برق می زد. سپس سرش را بلند می کرد و با حالتی مبارزه جویانه در پس دشمنان خود می گذاشت و فریاد می زد:
- خُب، حالا چه کسی میل مردن دارد؟
و مسلما کسی دلش نمی خواست که کشته شود...
آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف (۸مارس ۱۸۶۸–۱۸ ژوئن ۱۹۳۶) که با نام ماکسیم گورکی شناخته می شود، نویسنده ی اهل روسیه و شوروی، از بنیان گذاران سبک ادبی واقع گرایی سوسیالیستی، فعال سیاسی و پنج بار نامزد جایزه ی نوبل ادبیات بود.
گورکی عضو فعال جنبش سوسیال دموکرات مارکسیستی بود و علنا با حکومت تزار مخالفت می کرد. برای مدتی نیز با ولادیمیر لنین و الکساندر بوگدانف از شاخه ی بلشویکی حزب همراه بود ولی بعدها به منتقد تند لنین تبدیل شد و او را شخصی توصیف نمود، بیش از حد جاه طلب، بی رحم و تشنه ی قدرت که هیچ مخالفتی را برنمی تابید.
ماکسیم گورکی بخش عمدهای از عمرش را هم در دوران تزاری و هم بعدها در دروان شوروی، در تبعید خارج از روسیه گذراند. در ۱۹۳۲ او با دعوت شخص استالین به اتحاد جماهیر بازگشت و در ژوئن ۱۹۳۶ در آنجا در گذشت.
جهت اطلاع از قیمت کتاب مادر ماکسیم گورکی در دو نسخه چاپی و الکترونیک می توانید به سایت و یا نرم افزار فراکتاب مراجعه کنید.
نسخه چاپی کتاب مادر ماکسیم گورکی را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید و پس از دریافت کتاب از محتوای ارزشمند آن بهره وافی و کافی ببرید.
نسخه الکترونیک کتاب مادر ماکسیم گورکی را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب مادر ماکسیم گورکی در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | امیرکبیر |
نویسنده: | ماکسیم گورکی |
مترجم: | علیاصغر سروش |
تعداد صفحه: | 384 |
موضوع: | رمان خارجی، داستان خارجی |
قالب: | چاپی و الکترونیک |