کتاب مادر داستان خارجی به قلم ماکسیم گورکی و ترجمه علیاصغر سروش توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. داستانی درباره دفاع از حق طبقه ضعیف و کارگر. داستان مبارزه برای احقاق حق.
هر روز در فضای پردود و غبار شهرک کارگری صدای سوت کارخانهای میغرید. آنگاه مردانی غمزده با بدنی خسته و رنجور به سرعت از خانههای کوچک خاکستری رنگ خود خارج شده و مانند سوسکهای وحشتزدهای میدویدند و در سحرگاه که هوا گرگ و میش و سرد بود از کوچههای تنگ و باریک به سوی دیوارهای بلند کارخانهای که انتظار ورود آنها را میکشید رهسپار میشدند.
بازتاب خشن صداهای خوابآلود، طنین فحشهایی زشت و ناهنجار، صدای خفه ماشینها و غل غل بخار به استقبالشان میآمد و فضا را از هم میدرید. دودکشهای بلندتیره و عبوس، که همچون چماقهای ضخیمی بالای سر شهرک دیده میشد، قد برافراشته بودند.
غروب هنگامی که اشعه سرخ آفتاب، روی شیشههای خانهها میدرخشید کارخانه از درون شکم سنگی خود تمام پسماندههای انسانی خود را بیرون میریخت و کارگران که از دود سیاه شده بودند دوباره در کوچهها پراکنده میشدند در حالی که بوی روغن ماشینها را در فضا میپراکندند و دندانهایشان در بین تیرگی چهرهشان برق میزد.