امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
63,000
خرید
210,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب فونتامارا

فونتامارا نام کتابی از اینیاتسیو سیلونه نویسنده ایتالیایی است. این کتاب داستان ساکنان دهکده‌ای به نام فونتامارا است که زیر ستم فئودال‌های زمان خود زندگی می‌کنند. این کتاب که اولین اثر سیلونه بود وی را به شهرتی جهانی رساند.

فونتامارا حکایت پرتعمقی است از زندگی روستاییان ایتالیایی تحت سلطه فاشیسم. در این داستان عمق شوربختی مردمی به تصور کشیده شده که اسیر سه دشمن بی‌رحم‌اند: فقر شدید، کم‌دانشی عمیق و نظام دیکتاتوری فاسد و بی‌رحم. تلاش‌های معصومانه انسان‌ها برای تغییر سرنوشت خود با روایت تیزبینانه سیلونه و قلم قدرتمندانه او، ما را به تاثری ژرف و تعمق در مناسبات اجتماعی نامناسب و دون شان انسانی وامی‌دارد. فونتامارا داستان مردم ساده و بی‌آلایشی است که تقریبا می‌توان گفت هیچ‌چیزی ندارند و زندگی از همه سو به آن‌ها فشار آورده است. داستان کتاب از زبان اعضای یک خانواده روایت می‌شود که به همه دردهای موجود اشاره می‌کنند. سادگی و فقر مردم این روستا حد و اندازه ندارد و در مقابل میزان سواستفاده حکومت از آن‌ها هم انتها ندارد. مردم این روستا احتمالا فقیرترین مردمی هستند که در ادبیات آمده‌اند.

گزیده کتاب فونتامارا

بعد از یک راهپیمایی طولانی به کوره‌پزخانه رسیدیم. با حدود بیست نفر کارگر و عده‌ای گاریچی برخورد کردیم که داشتند آجر بار می‌زدند آن‌ها دست از کار برداشتند و احمقانه سر ما داد زدند:
«باز کجا دارین می‌آین؟ شما اعتصاب کردین؟ اعتصاب برای چی؟»
یکی از افراد پرسید:
«رئیس شما کجاس؟ او باید به دادخواهی ما رسیدگی کنه.»
یکی از کارگرها که پیرتر بود با صدای خیرخواهانه‌ای گفت:
«عدالت! هاهاها! هر چارکش چند می ارزه؟ گوش کنین! راست برگردین به فونتامارا، سر به سر شیطان نذارین!»
به هر جهت، ترادر آنجا نبود. آنطور که کارگرها می‌گفتند، درست لحظه‌ای پیش آنجا بوده و همان موقع رفته بوده است. ممکن بود به کارخانه برق رفته باشد. یحتمل آنجا را هم ترک کرده باشد. بهتر بود برای پیدا کردنش به دباغ‌خانه برویم، ولی تا دباغ‌خانه راه درازی بود. نمی‌دانستیم به کجا بایستی رفت. این بود که وسط خیابان ماندیم. هوا خفقان‌آور بود. با لباس و موی غبارآلود و دندان‌ها و حلق و سینه پر از شن هیچ‌کس نمی‌توانست ما را بشناسد. از تشنگی و گرسنگی داشتیم ضعف می‌کردیم .
لیموناد سر ماریتا داد کشید:
«همش تقصیر تو ئه.»
و این سرآغاز یک صحنه واقعاً ترسناک بود. دسته‌های کوچک دو یا سه نفری برخوردند و هرکدام شروع کردند به کتک‌کاری با سایرین حتی زن پون‌تسیو با من گلاویز شد و داد و بیداد راه انداخت. 

صفحات کتاب :
208
کنگره :
‏‫PQ۴۸۳۴‭‬ ‭/ی۷‏‫‬‭ف۹ ۱۳۹۲
دیویی :
‏‫‬‭۸۵۳/۹۱۴
کتابشناسی ملی :
2241452
شابک :
978-964-00-1367-0
سال نشر :
1401

کتاب های مشابه فونتامارا