کتاب فلسفه هگل (جلد دوم) نوشتۀ والتر ترنس استیس و ترجمۀ حمید عنایت است که به همت انتشارات امرکبیر منتشر شده است. فلسفه هگل را در درجه اول یک فلسفه انسانی نامیدهاند که مقولات اصلی آن از علوم انسانی گرفته شده است.
هگل اصل تضاد را محرک اصلی واقعیت میداند. او میخواهد بگوید که کیهان را باید همچون بیان یا تجلی یا عینیتیافتگی ذهن دید. هگل، بخش بزرگی از جهانی را که ما در آن زندگی میکنیم، یعنی تمام محیط اجتماعی و حتی برخی از جنبههای محیط طبیعی ما را متأثر از ذهن میدید و آن را ذهن عینی مینامید. البته منظور هگل از ذهن عینی ذهن مشترک نسلهای آدمیزادگان است. نهادها، عرف اجتماعی، علوم و خود زمان نمونههایی از این دستاوردهای مشترکند.
در مرحلهای از زندگی بصیرت فلسفی هگل او را به شناخت تضادهای بیشمار دیگر در هستی انسان مانند تضاد میان ماده و روح طبیعت، انسان، اندیشه و واقعیت آگاهی و وجود، عقیده و فهم آزادی و ضرورت و عقل و احساس توانا می گرداند. هگل همه این تضادها را به جدایی میان عین و ذهن تعبیر میکند و رسالت تاریخی فلسفه را تجزیه و تحلیل دقیق این تضادها و نشان دادن امکان جمع و یگانگی آنها میداند.
اثر حاضر، حاوی مقالاتی دربارۀ جنبههای مختلف فلسفه هگل و زندگینامه اوست. همچنین ارائهدهندۀ مطالبی است که نظر هگل را در مورد مسئلۀ شک، دیالکتیک، مقام انسان، فلسفۀ تاریخ، تاریخ فلسفه و هنر مطرح میکند. این کتاب ضمائمی پیرامون رابطۀ پدیدارشناسی و منطق در بینش هگل نیز دارد.
با این وصف همچنان که حوزه طبیعت مدارجی دارد حوزه روح نیز دارای مراتبی است. مثال مطلق در انسان به اصل خود باز میگردد ولی فقط پس از پیمودن راه دراز و دشوار تکامل دیالکتیک.
روح یکباره به منزله روح مطلق عرض وجود نمیکند بلکه تجلیاش از پستترین پایه آغاز میشود و سپس به تدریج تمامیت خویش را باز مییابد. وظیفه فلسفه روح، پی جویی این تطور تدریجی در هر مرحله است. هگل در اینجا نیز مانند جاهای دیگر از روش دیالکتیک یاری میگیرد.