کتاب تاریخ در ترازو نوشته عبدالحسین زرینکوب به کوشش انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است. مولف در این کتاب به دو شعبه اصلی فلسفه تاریخ یعنی فلسفه نظری و فلسفه انتقادی پرداخته است. در این کتاب زرینکوب برای یک مورخ ویژگیهایی ارایه کرده است، احاطه و تسلط تام بر منابع و مآخذ اصلی موضوع، اشراف و آگاهی بر حدود پیشرفت تحقیقات پیشین راجع به موضوع، قوه استنباط درست و آزادگی از سختگیری و سهلانگاری، دقت و احتیاط عالمانه در بررسی اسناد و در تحلیل و تفسیر معقول و منطقی آن ها برخی ویژگیهای مورخ است.
از منظر ایشان پرهیز از اغراض و تعصبات، اجتناب از تعجیل در قضاوت، پرهیز از سبکسری و خوشباوری، اجتناب از تصور پیشساخته، پرهیز از زمانپریشی، پرهیز از خطا در نگارش از دیگر ویژگیهای یک مورخ محسوب میشود. مؤلف در بخشی از کتاب به بررسی تاریخ و اسطوره میپردازد و میگوید: «در حقیقت، اساطیر چنان با تاریخ آمیختنی است که حتی در دوران تاریخ احوال کسانی چون اسکندر، شارلمانی، سلطان محمود گهگاه در روایات عامه درون هالهای از اساطیر فرو میرود»
شناخت اساطیر از تاریخ،در ادوار قبل از تاریخ البته دشوارتر است، اما قسمتی از اسباب و علل پیدایش اساطیر را در ادوار تاریخ نیز میتوان یافت. وی در ادامه از اساطیر به عنوان یک سلسه روایات یاد میکند که به عنوان سنن، حفظ و نقل میشوند و میگوید: «تفاوت اساطیر با قصههای عادی در این است که راویان، آنها را برخلاف قصههای عادی، راست میپندارند و گویی گمان راویان قدیم بر این است که آنچه در آن روایات هست، واقعا روی داده و همین نکته است که آنها را بیشتر در مقوله روایات تاریخی وارد میکند تا مقوله قصه، تمثیل یا رمز.»
حقیقت آن است که تاریخ بههیچوجه نمیتواند چیزی را به طور دقیق پیشبینی کند از آنکه حوادث تاریخ - به علت آنکه محدودیت علم ما جز بر قسمتی از تسلسل آنها امکان احاطه ندارد - تابع هیچ ضرورت اجتنابناپذیری نیست. درست است که تاریخ رویهمرفته تصور یک نوع ترقی را به انسان القا میکند، اما این ترقی در ظاهر چنان حرکت مارپیچی دارد که آن را اگر فقط از دیدگاه عمر کوتاه تاریخ گذشته بنگریم و به آینده دور و دراز انسانیت نظر نیفکنیم، بههیچوجه نمیتوان یک قانون خواند - و یک ضرورت. در هر صورت تاریخ - به عنوان مجموعه رویدادهای گذشته- هر چند نمیتواند به قانون منتهی شود و تجربهای هم که احیاناً از آن حاصل تواند شد، میبایست با نهایت احتیاط مورد توجه قرار گیرد، باز این امر به هیچ وجه نمیتواند امکان علمیت تاریخ را بهکلی نفی کند.