سرگذشت حاجی بابای اصفهانی کتابی منتشره شده در سال ۱۸۲۴ میلادی در لندن است که به انتقاد از آداب و رسوم ایرانیان میپردازد. نویسنده کتاب جیمز موریه مأمور سیاسی دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلیشاه است. وی در مقدمه کتاب نوشته که این کتاب شرح زندگی فردی است که به دست او سپرده شده و او تنها آن را به انگلیسی ترجمه کرده است، اما اعتقاد بر آن است که نویسنده این رمان خود اوست. میرزاحبیب اصفهانی این اثر را به روش آزاد یا اقتباس به فارسی ترجمه کرده است. این ترجمه به دلیل نثر روان و یکدست یکی از نخستین شاهکارهای ترجمه در زبان فارسی است.
رمان، شرح احوالات حاجی بابا، دلاکزادهٔ ادب آموختهای است از اهالی اصفهان که در جوانی به خدمت یک تاجر ترک درآمده و در سفر زیارتیشان به خراسان، اسیر ترکمانان میشود، به ترفندی از چنگ آنان میگریزد، به شهرهای بسیاری سفر میکند و به پیشههای گوناگون میپردازد. حاجی بابا سرانجام پس از ماجراهایی طولانی به دربار قاجار راه مییابد و گزارشی از فساد اداری و شرایط اجتماعی این دوره به دست میدهد. به سخن دیگر، نویسنده این ماجراها را با طنز و هزل و هجو درآمیخته است، بر فقر ادبار جامعه، ضعفهای اخلاقی صنفهای گوناگون مردم، فساد دیوانیان و نیرنگ سیاستمداران، و دیانت ریایی تأکید ورزیده و اخلاق و احوال ایرانیان آن عصر را بیمحابا به سُخره گرفته و از هیچ نیش و طعنی در حق طبقات ملت فروگذار نکرده است. موریه چهار سال بعد کتاب دیگری ذیل عنوان حاجی بابا در لندن را منتشر ساخت که قسمت دوم این کتاب است.
فرنگیها به جای اینکه موی سر را بتراشند و ریش را ول کنند، ریش را میتراشند و موی سر را میگذارند، چنان که در چانه مو ندارند، ولی سرشان چنان از مو انبوه است که به زنان میمانند و گویی نذر کردهاند، دست به آن نزنند. فرنگیها روی چوب و تخته مینشینند، در صورتی که ما روی زمین مینشینیم. فرنگیها با کارد و چنگال غذا میخورند ما با دست و پنجه میخوریم. آنها همیشه متحرکند، ما همیشه ساکنیم. آنها لباس تنگ میپوشند و ما لباس گشاد میپوشیم. آنها نماز نمیکنند، ما روزی پنج وقت نماز میکنیم. در نزد آنها اختیار با زن است، در نزد ما اختیار با مرد است.
زنهای آنها یکوری بر اسب مینشینند. زنهای ما راست سوار میشوند. آنها ایستاده قضای حاجت میکنند، ما نشسته. آنها شراب را حلال میدانند و کم میخورند، ما حرام میدانیم و زیاد میخوریم. اینها پارهای از تفاوتها بود. اما آنچه مسلم و محقق است و هیچ جای انکار نیست، این است که فرنگیها نجسترین و کثیفترین مخلوق روی زمینند، چراکه همهچیز را حلال میدانند و همه جور جانور و حیوانی را میخورند، حتی خوک و سنگپشت و قورباغه، بیآنکه دلشان به هم بخورد و حال قی و تهوع به آنها دست بدهد.