کتاب سوهو و اسب سفید نوشتهٔ یوزو اوتسوکا با ترجمه فرشته مولوی در انتشارات امیرکبیر چاپ و روانهٔ بازار کتاب شده است.
در سرزمین مغولستان سازی نواخته میشود به نام «کمانچه کله اسبی»، این ساز نامش را از طرح کوچک کلّه اسبی که در بالای دستهاش حکاکی میشود، گرفته است و اگر میتوانست سخن بگوید، بیگمان این قصه را ساز میکرد: سوهو پسرک فقیر چوپانی بود که با مادربزرگش زندگی میکرد. روزی که برای کار به دشت و صحرا رفته بود، کرهاسب کوچکی را پیدا کرد؛ اما هر چه به دنبال مادر کرهاسب گشت، او را پیدا نکرد. سوهو تصمیم گرفت کرهاسب ناتوان را با خودش به خانه ببرد و بزرگ کند. کره اسب بزرگ شد و حاکم ظالم شهر، در مسابقهای، اسب سوهو را دید و او را از سوهو خواست؛ اما...
ماهها و ماهها گذشت تا اینکه در یک روز بهاری خبرهای هیجانانگیزی به دهکده رسید. حاکم خیال داشت مسابقه بزرگی در شهر برپا کند. تندروترین سوارکار برنده مسابقه میشد. وقتی چوپانها خبر را شنیدند، سوهو را تشویق کردند که در مسابقه شرکت کند. روز مسابقه سوهو سوار بر اسب سفید محبوبش شد و رو به شهر در میان علفزارها به تاخت درآمد.